غزل شمارهٔ ۸۱۸
بی برگی ما برگ نشاط است چمن را
شیرازه گلزار بود خار و خس ما
از خامی ما عشق به زنهار درآمد
خون شد دل باغ از ثمر دیررس ما
صائب نفس سوختگان حوصله سوزست
زندان خموشی چه کند با نفس ما؟
در غنچه دل زنگ برآرد نفس ما
رسوایی گلبانگ ندارد جرس ما
همطالع بیدیم درین باغ که باشد
سر پیش فکندن ثمر پیشرس ما
در عالم حیرانی ما جوش بهارست
در ظاهر اگر خشک نماید قفس ما
ما چشم ندوزیم به عیب از هنر خلق
هرگز ننشیند به جراحت مگس ما
چون سینه خورشید نفس پخته برآریم
چون صبح ندارد رگ خامی نفس ما
بیدار شد از ناله بلبل گل تصویر
در خواب بهارست همان، دادرس ما
از باد خزان سرد نگردد دل گرمش
هر غنچه که خندید به روی قفس ما
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی برگی ما برگ نشاط است چمن را
شیرازه گلزار بود خار و خس ما
هوش مصنوعی: بدون وجود ما، چمن و گلزار نیز بیحالت و بینشاطاند. مانند اینکه خار و علفها در کنار گلها درخت و شکوهی ندارند.
از خامی ما عشق به زنهار درآمد
خون شد دل باغ از ثمر دیررس ما
هوش مصنوعی: از نادانی و بیتجربگی ما عشق به خطر افتاد و قلبمان مثل باغی شد که از میوههای دیررس پر شده است و حالا دچار درد و رنج است.
صائب نفس سوختگان حوصله سوزست
زندان خموشی چه کند با نفس ما؟
هوش مصنوعی: نفس انسانهای سوختهدل طاقت زیادی ندارد و زندان سکوت چه کاری میتواند با نفس ما انجام دهد؟
در غنچه دل زنگ برآرد نفس ما
رسوایی گلبانگ ندارد جرس ما
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در وجود ما، عشق و احساسات عمیقی در حال جوانه زدن است و این احساسات به نوعی خود را فاش میکنند. ما مثل زنگی هستیم که در یک غنچه بسته شده، اما وقتی نفس میکشیم، آن حس و حال را به دیگران نشان میدهیم. به رغم اینکه صدای ما شفاف و واضح نیست، اما به نوعی درونیتمان را افشا میکند و این موضوع به ما نمایان میشود.
همطالع بیدیم درین باغ که باشد
سر پیش فکندن ثمر پیشرس ما
هوش مصنوعی: در این باغ، مانند بید وجود داریم که سر خود را به نشانه ادب به سوی میوهای که پیشتر رسیده، فرو میآوریم.
در عالم حیرانی ما جوش بهارست
در ظاهر اگر خشک نماید قفس ما
هوش مصنوعی: در دنیای سردرگمی ما، به نظر میرسد که بهار در حال جوش و خروش است، حتی اگر قفس ما از خارج خشک و بیروح به نظر برسد.
ما چشم ندوزیم به عیب از هنر خلق
هرگز ننشیند به جراحت مگس ما
هوش مصنوعی: ما به عیوب دیگران نگاه نمیکنیم، چرا که زیباییهای آنها همیشه وجود دارد و نباید به جراحت و زخم نگاه کرد.
چون سینه خورشید نفس پخته برآریم
چون صبح ندارد رگ خامی نفس ما
هوش مصنوعی: وقتی که در دل خورشید احساس پرورش و پختگی کنیم، همانند صبحی خواهیم بود که هیچ ضعفی در وجودمان نخواهد بود.
بیدار شد از ناله بلبل گل تصویر
در خواب بهارست همان، دادرس ما
هوش مصنوعی: با صدای ناله بلبل، گل بیدار شد و تصویر بهار در خواب او نمایان گشت. بیتردید، همین صحنه مایه آرامش و یاری ماست.
از باد خزان سرد نگردد دل گرمش
هر غنچه که خندید به روی قفس ما
هوش مصنوعی: دل هر غنچهای که بهخاطر قفسش میخندد، تحت تأثیر سرما و سختیهای زندگی قرار نمیگیرد. به عبارت دیگر، حتی در شرایط سخت، شادی و گرما در دلها موجود است و نمیتوان آن را تحت تأثیر سرما قرار داد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۱۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/01/04 18:04
محسن شفیعی
بیت پنجم و ابیات بعدش به همین ترتیب باد در آغاز غزل قرار گیرند
مطابق چاپ محمد قهرمان
1395/01/11 10:04
محسن شفیعی
بیت چهارم و ابیات بعدش
1397/10/10 21:01
علی
ممنون. فکر کنم درست میگید