غزل شمارهٔ ۸۱۴
نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را
از نقش چپ و راست خبر نیست نگین را
هر چند حجاب تو زبان بند هوسهاست
زنهار ز سر باز مکن چین جبین را
چشم تو به دل فرصت نظاره نبخشد
این صید ز صیاد گرفته است کمین را
هر جا لب لعل تو به گفتار درآید
در آب گهر غوطه دهد مغز زمین را
آخر که ترا گفت که از خانه خرابان
تنها کنی آباد همین خانه زین را؟
آسوده بود عشق ز بی تابی عاشق
از زلزله خاک چه غم چرخ برین را؟
مگذار به لعل تو فتد چشم هوسناک
کاین ابر بود ریگ روان آب نگین را
می ترسم ازان چشم سیه مست که آخر
از راه برد صائب سجاده نشین را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را
از نقش چپ و راست خبر نیست نگین را
هوش مصنوعی: دل سرگشته نه به کفر آگاه است و نه به دین، و از اثرات راست و چپ چیزی نمیداند.
هر چند حجاب تو زبان بند هوسهاست
زنهار ز سر باز مکن چین جبین را
هوش مصنوعی: هرچند که پوشش تو مانع از بیان خواستهها و تمایلات است، مراقب باش که از رویت نپرهیزی و ابروهای خود را نغنک نزن.
چشم تو به دل فرصت نظاره نبخشد
این صید ز صیاد گرفته است کمین را
هوش مصنوعی: چشم تو به دل اجازه نمیدهد نگاهی بیندازد؛ زیرا این شکار، از دست صیاد در کمین است.
هر جا لب لعل تو به گفتار درآید
در آب گهر غوطه دهد مغز زمین را
هوش مصنوعی: هرگاه لبهای زیبا و دلنشین تو به سخن آید، آنچنان تأثیر میگذارد که حتی گوهرهای زمین در آب غوطهور میشوند.
آخر که ترا گفت که از خانه خرابان
تنها کنی آباد همین خانه زین را؟
هوش مصنوعی: در آخر، چه کسی به تو گفته است که میتوانی از ویرانهها خانهای بسازی و آن را آباد کنی؟
آسوده بود عشق ز بی تابی عاشق
از زلزله خاک چه غم چرخ برین را؟
هوش مصنوعی: عشق با آرامش و سکون وجود دارد، و عاشق به خاطر بیتابیاش نگران زلزله و ناامنی عشق نیست. در چنین شرایطی، اهمیت مشکلات دنیا و چرخ روزگار برای او کمرنگ است.
مگذار به لعل تو فتد چشم هوسناک
کاین ابر بود ریگ روان آب نگین را
هوش مصنوعی: نگذار چشمان هوسهای خامی به زیبایی تو خیره شوند، زیرا این زیبایی مانند ابری است که بر روی ریگهای روان، آب نگین را میپوشاند.
می ترسم ازان چشم سیه مست که آخر
از راه برد صائب سجاده نشین را
هوش مصنوعی: میترسم از آن چشم سیاه و مست که در نهایت باعث خواهد شد شخصی مثل صائب، که در عزلت و آرامش نشسته، تحت تأثیر قرار گرفته و از مسیر خود منحرف شود.