غزل شمارهٔ ۸۰۷
تا سوخت به داغ تو محبت جگرم را
گلهای چمن آینه کردند پرم را
از موج حلاوت دل مرغان چمن سوخت
هر چند فشاندند به خامی ثمرم را
آن در یتیمم که درین قلزم خونخوار
از موج خطر شانه بود موی سرم را
بوی جگر سوخته زد خیمه به صحرا
تا شوق برون داد ز خارا شررم را
دلبستگیی با لب پرخنده ندارم
ترسم نگذارند به من چشم ترم را
بسیار به تنگم ز پریشانی پرواز
کو دام که شیرازه کند بال و پرم را؟
بر خاطر موج است گران، دیدن ساحل
یارب تو نگه دار ز منزل سفرم را!
افسوس که در دامن این لاله ستان نیست
داغی که خبردار نماید جگرم را
دیدند به دوشم نمد فقر گران نیست
از بال هما اره کشیدند سرم را
چون لاله درین باغ ندانم به چه تقصیر
بر داغ نهادند بنای جگرم را
صائب نشود خشک به خورشید قیامت
بر خاک نویسند اگر شعر ترم را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا سوخت به داغ تو محبت جگرم را
گلهای چمن آینه کردند پرم را
هوش مصنوعی: عشق تو چنان وجودم را سوزانده که گلهای چمن به زیبایی آینهای شدهاند و پرم را زینت بخشیدهاند.
از موج حلاوت دل مرغان چمن سوخت
هر چند فشاندند به خامی ثمرم را
هوش مصنوعی: بر اثر شیرینی احساسات و عشقهای دلنواز، دل من به شدت دچار درد و سوزش شد، هرچند که دیگران با نادانی و بیتوجهی، ثمره تلاشها و احساسات من را زیر پا گذاشتند.
آن در یتیمم که درین قلزم خونخوار
از موج خطر شانه بود موی سرم را
هوش مصنوعی: در این بیانیه شاعر به تصویر کشیدن وضعیتی میپردازد که در آن، دریا به عنوان نمادی از خطر و تهدید معرفی شده است. او از موهای سرش به عنوان نشانهای از آسیبپذیری یاد میکند و اینجا به چالشهای سختی که در زندگی با آنها روبروست اشاره میکند. در واقع، او احساس تنهایی و ناامیدی خود را در مواجهه با خطرات زندگی بیان میکند.
بوی جگر سوخته زد خیمه به صحرا
تا شوق برون داد ز خارا شررم را
هوش مصنوعی: بوی گوشت سوخته فضای خیمه را پر کرد و این احساس را به وجود آورد که از درون سنگها شعفی بیرون بیاید که باعث شرمساریام شود.
دلبستگیی با لب پرخنده ندارم
ترسم نگذارند به من چشم ترم را
هوش مصنوعی: من هیچ علاقهای به کسی که همیشه میخندد ندارم، زیرا میترسم که نگذارند من اشکم را بریزم.
بسیار به تنگم ز پریشانی پرواز
کو دام که شیرازه کند بال و پرم را؟
هوش مصنوعی: من از ناامیدی و سردرگمی به شدت ناراحت هستم. کجا میتوانم پناه ببرم تا بال و پرم را محکم کند و به من ثبات بدهد؟
بر خاطر موج است گران، دیدن ساحل
یارب تو نگه دار ز منزل سفرم را!
هوش مصنوعی: در دل من نگرانی زیادی وجود دارد، ای خدا! لطفاً سفرم را به سوی ساحل امن و آرام حفظ کن و مانع از این شو که به مقصد نرسم.
افسوس که در دامن این لاله ستان نیست
داغی که خبردار نماید جگرم را
هوش مصنوعی: متأسفانه در کنار این گل لاله، نشانی از درد و اندوهی وجود ندارد که بتواند دل مرا به درد آورد و ناراحت کند.
دیدند به دوشم نمد فقر گران نیست
از بال هما اره کشیدند سرم را
هوش مصنوعی: آنها متوجه شدند که بار فقر برای من سنگین نیست، به همین خاطر از بالای آسمان با اره سرم را بریدند.
چون لاله درین باغ ندانم به چه تقصیر
بر داغ نهادند بنای جگرم را
هوش مصنوعی: مانند لالهای در این باغ، نمیدانم به چه گناهی بر درد و رنج من بنای عاطفه و احساساتم را گذاشتهاند.
صائب نشود خشک به خورشید قیامت
بر خاک نویسند اگر شعر ترم را
هوش مصنوعی: اگر شعری زیبا و لطیف از من در روز قیامت بر زمین نوشته نشود، مانند این است که خشک و بیروح باشد.