غزل شمارهٔ ۸۰۱
گر صافدلی هست شراب است در اینجا
ور سوخته ای هست کباب است در اینجا
بیدار دلی نیست کز او دل بگشاید
تا چشم نمکسود به خواب است در اینجا
سالم کسی از بحر جهان چون بدر آید؟
شورست، اگر چشم حباب است در اینجا
سودای من از ساغر سرشار شد افزون
خشک است، اگر ریشه در آب است در اینجا
از حلقه ماتم زدگان کیست برآید؟
پیمانه می چشم پر آب است در اینجا
از میکده چون خام برآیم، که بط می
از گرمی هنگامه کباب است در اینجا
پیش که برم شکوه این بخت گرانخواب؟
بیداری دولت همه خواب است در اینجا
در عالم وحدت ز دو رنگی خبری نیست
هر جا که سؤالی است جواب است در اینجا
از روی عرقناک و لب لعل می آلود
هر سو نگری عالم آب است در اینجا
از دشت علایق به حذر باش که هر خار
سرپنجه شاهین و عقاب است در اینجا
ما از تو به پیغام دروغیم تسلی
این است خطایی که صواب است در اینجا
مجموعه صوفی بود از غیر خدا پاک
خون دو جهان سرخی باب است در اینجا
هر کوه تحمل که دهد عقل سرانجام
چون ریگ روان پا به رکاب است در اینجا
تلخی به لب چون شکر او نپسندم
ورنه سخن تلخ، گلاب است در اینجا
از سیل حوادث مکن اندیشه که فردا
آباد بود هر که خراب است در اینجا
تا روز قیامت که سر شکوه گشایم
دست من و دامان نقاب است در اینجا
از صبر، عزیزان چه ثمرها که نچیدند
بی حاصلی ما ز شتاب است در اینجا
از ترک حیا کام گرفتند حریفان
خون در دل صائب ز حجاب است در اینجا
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر صافدلی هست شراب است در اینجا
ور سوخته ای هست کباب است در اینجا
هوش مصنوعی: اگر دل پاک و خالصی داشته باشی، در اینجا میتوانی از شراب لذت ببری؛ و اگر دلت زخمخورده و آسیبدیده باشد، در اینجا مانند کباب در آتش میسوزی.
بیدار دلی نیست کز او دل بگشاید
تا چشم نمکسود به خواب است در اینجا
هوش مصنوعی: هیچ دلی نیست که بتواند دل را شاد کند، زیرا چشمها در این مکان، خواب آلود و پر از اشک هستند.
سالم کسی از بحر جهان چون بدر آید؟
شورست، اگر چشم حباب است در اینجا
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند از مشکلات و خطرات این دنیا بیدغدغه و سالم بیرون بیاید؟ اینجا به مانند حباب است، که اگر فقط نگاهی سطحی به آن داشته باشیم، از دریا خبر نداریم و در واقع در شوری غرق شدهایم.
سودای من از ساغر سرشار شد افزون
خشک است، اگر ریشه در آب است در اینجا
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق من به شدت افزایش یافته است. اگرچه به ظاهر خشک به نظر میآید، اما واقعاً ریشه در عمق آب دارد.
از حلقه ماتم زدگان کیست برآید؟
پیمانه می چشم پر آب است در اینجا
هوش مصنوعی: در میان افرادی که در غم و اندوه به سر میبرند، کسی نمیتواند برآید. در این مکان، لیوانی از اشک در چشمانم پر شده است.
از میکده چون خام برآیم، که بط می
از گرمی هنگامه کباب است در اینجا
هوش مصنوعی: زمانی که از میکده بیرون میآیم در حالی که هنوز بیتجربهام، احساس میکنم که شور و نشاط فراوانی وجود دارد و به همین خاطر، بط و شراب نشاندهندهی شوق و گرمی حاکم بر این مکان است.
پیش که برم شکوه این بخت گرانخواب؟
بیداری دولت همه خواب است در اینجا
هوش مصنوعی: به کجا شکایت کنم از این بخت بدشانسم؟ چرا که همه چیز در اینجا تحت تاثیر خواب و بیخبری است.
در عالم وحدت ز دو رنگی خبری نیست
هر جا که سؤالی است جواب است در اینجا
هوش مصنوعی: در دنیای واحد، خبری از تفاوتها و دوگانگیها نیست؛ هر جا که پرسشی وجود داشته باشد، پاسخی نیز در آنجا پیدا میشود.
از روی عرقناک و لب لعل می آلود
هر سو نگری عالم آب است در اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، با نگاهی به چهرهی زیبا و لبهای سرخ، به نظر میرسد که هر طرف که نگاه کنی، دنیا مملو از آب و زندگی است.
از دشت علایق به حذر باش که هر خار
سرپنجه شاهین و عقاب است در اینجا
هوش مصنوعی: از دشت علاقهها دوری کن، زیرا هر خاری در این جا میتواند خطرناک باشد و به پرندههایی مانند شاهین و عقاب آسیب برساند.
ما از تو به پیغام دروغیم تسلی
این است خطایی که صواب است در اینجا
هوش مصنوعی: ما از تو خبرهایی میشنویم که نادرست است، اما این برای ما تسلیدهنده است که در همین جا، اشتباهی وجود دارد که از نظر ما صحیح به نظر میرسد.
مجموعه صوفی بود از غیر خدا پاک
خون دو جهان سرخی باب است در اینجا
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به وجود یک جمع صوفیانه و گروهی از افرادی است که از غیر خداوند پاک و بدون آلودگی هستند. آنها بر این باورند که در دو جهان، خورشید سرخ و زندگی پر از زیبایی در دسترس است. در واقع، این جمله نمادی از جستجوی حقیقت و پاکی معنوی است.
هر کوه تحمل که دهد عقل سرانجام
چون ریگ روان پا به رکاب است در اینجا
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر سختیها و چالشها صبر و تحمل داشته باشد، در نهایت به درک و خردی میرسد. مانند ریگ که نرم و روان است، انسان هم باید در مواجهه با مشکلات، آرام و adaptable باشد.
تلخی به لب چون شکر او نپسندم
ورنه سخن تلخ، گلاب است در اینجا
هوش مصنوعی: من تلخی را به شیرینی ترجیح نمیدهم، زیرا سخن تلخ هم میتواند خوب و باارزش باشد.
از سیل حوادث مکن اندیشه که فردا
آباد بود هر که خراب است در اینجا
هوش مصنوعی: به مشکلات و حوادث پیش رو فکر نکن، چون فردا برای هر کسی که حالا در وضعیت بدی است، ممکن است بهتر شود.
تا روز قیامت که سر شکوه گشایم
دست من و دامان نقاب است در اینجا
هوش مصنوعی: تا روز قیامت که از مشکلات و ناملایمات شکایت میکنم، دست من فقط به گیسوی نقابدارم آویزان است.
از صبر، عزیزان چه ثمرها که نچیدند
بی حاصلی ما ز شتاب است در اینجا
هوش مصنوعی: عزیزان با صبر و بردباری خود ثمرات و نتایج خوبی به دست آوردند، اما ما به دلیل شتابزدگیمان، نتوانستهایم به دستاوردی برسیم.
از ترک حیا کام گرفتند حریفان
خون در دل صائب ز حجاب است در اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که بعضی از دوستان یا رقبای شاعر از بیحیا بودن بهرهبرداری کردهاند و این وضعیت باعث ایجاد رنج و تقاظایی در دل شاعر شده است. او از حجاب یا پردهای که او را در برابر این رفتارهای ناپسند محافظت میکند، سخن میگوید.