اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه باشند آن دو زلف مشکبار از هم جدا
نیستند اما به وقت گیر و دار از هم جدا
هوش مصنوعی: هرچند دو زلف مشکی که در هم تنیدهاند، از یکدیگر جدا نیستند، اما در مواقعی که دچار مشکل یا گرفتاری میشوند، از هم فاصله میگیرند.
مستی و مخموری از هم گرچه دور افتادهاند
نیست در چشم تو مستی و خمار از هم جدا
هوش مصنوعی: مستی و حال خرابی هرچند از هم فاصله گرفتهاند، اما در نگاه تو این دو از هم جدا نیستند.
لرزد از بیم جدایی استخوانم بند بند
هر کجا بینم فلک سازد دو یار از هم جدا
هوش مصنوعی: از ترس جدایی، تمام وجودم میلرزد و احساس درد میکنم. هر جا که چشمم به آسمان بیفتد، میبینم که دو دوست از یکدیگر دور شدهاند.
نشأه و می را نماید با کمال اتحاد
از نگاهی چشم شور روزگار از هم جدا
هوش مصنوعی: این بیت از شاعر به ما میگوید که نوشیدنی و جوانی، به نوعی با هم در ارتباط هستند و هر دو در یک وضعیت کامل و هماهنگ به تصویر کشیده میشوند. اما نگاهی مخرب و شرورانه که به روزگار نسبت داده میشود، میتواند این دو را از یکدیگر جدا کند و تاثیر بدی بر روی آنها بگذارد.
یک دل صد پاره آید عارفان را در نظر
گرچه باشد برگ برگ لالهزار از هم جدا
هوش مصنوعی: دلهای شکسته و پراکنده عارفان در نگاه آنها به یکدیگر یکپارچه و زیبا به نظر میآید، حتی اگر این دلها به اندازه گلبرگهای جداشده از لالهها باشند.
سر به یک جا می گذارد این دو راه مختلف
مینماید گر به صورت زلف یار از هم جدا
هوش مصنوعی: این دو مسیر که به ظاهر متفاوت به نظر میرسند، در حقیقت به یک نقطه میرسند. اگر از نمای زلف یار به آنها نگاه کنیم، گویی به دو طرف جداگانه رفتهاند، اما در عمق آنها به یک مقصد واحد ختم میشوند.
متحد گردند با هم چشم چون بر هم نهند
هست اگر جانهای روشن چون شرار از هم جدا
هوش مصنوعی: اگر جانی روشن و درخشان داشته باشیم، مانند شعلهای که از هم جدا میشود، وقتی که چشمهایمان را ببندیم، میتوانیم به هم نزدیک شویم و اتحاد پیدا کنیم.
از دل روشن، علایق را شود پیوند سست
ماه میسازد کتان را پود و تار از هم جدا
هوش مصنوعی: دل پاک و روشن باعث میشود که پیوندهای عاشقانه سست شوند، مانند این که ماه در حالتی خاص، الیاف کتان را از یکدیگر جدا میکند.
چند باشیم از حجاب عشق و استغنای حسن
در ته یک پیرهن، ما و نگار از هم جدا؟
هوش مصنوعی: چند وقتی میخواهیم از عشق و زیبایی که در دل یک پیراهن نهفته است، فاصله بگیریم؟ مگر ما و معشوق چقدر میتوانیم از هم دور باشیم؟
آشناییهای ظاهر پردهٔ بیگانگی است
آب و روغن هست در یک جویبار از هم جدا
هوش مصنوعی: رابطههای ظاهری و آشناییهای سطحی در واقع نوعی بیگانگی را میسازند، مانند این که اگرچه آب و روغن در یک جویبار قرار دارند، اما به خاطر ماهیت متفاوتشان هرگز با هم ترکیب نمیشوند و از هم جدا هستند.
غافلی از پشت و روی کار صائب ورنه نیست
چون گل رعنا خزان و نوبهار از هم جدا
هوش مصنوعی: اگر غفلت نکنیم و از حقیقت پنهان عقب و جلو زندگی آگاه شویم، خواهیم دید که مانند گل زیبا، بهار و پاییز از هم جدا نیستند و در واقع دورههای مختلف زندگی به هم پیوستهاند.
حاشیه ها
1404/06/23 03:08
احمد اسدی
یک دل صد پاره آید عارفان را در نظر
گرچه باشد برگ برگ لالهزار از هم جدا
این بیت بی شک نگاه عارفانه صائب است به مقوله وحدت در کثرت. اینکه همه اجزاء هستی را بخشی از یک کل میبیند. عرفای ایرانی بسیار به این موضوع پرداخته اند و در ادبیات عرفانی ایران این موضوع با بیانهای مختلف شرح داده شده است. صائب خود در جای دیگری میگوید:
هر موج ازین محیط اناالبحر می زند
گر صد هزار دست برآید دعا یکی است
در غزل فوق اما صائب گلبرگهای لاله زار را نمادی از اجزای یک کل می داند که عارفان همه برگها را در قالب یک کل میبینند. عبارت " یک دلِ صد پاره" نیز برای تشبیه گل برگهای لاله زار، به این کل روح و جان و احساس بخشیده است. اینکه صائب گلهای لاله زار را پاره هایی از یک دل میداند، بیانگر آن است که عارف در ورای هر جزئی از عالم، یک کل میبیند که در آن عشق، فهم و جان جاری و ساری است.
1404/06/23 09:08
احمد اسدی
سر به یک جا می گذارد این دو راه مختلف
مینماید گر به صورت زلف یار از هم جدا
صائب در مصراع اول این بیت اشاره تلمیحی به یکسان بودن مقصد نهایی راههای جستجوی یار دارد. صائب عدد دو را برای راهها به کار برده است که اشاره ای است به دو راه که به ظاهر کاملا در خلاف جهت یکدیگرند. مضمونی آشنا در ادبیات عرفانی ایران که صائب هم بارها به آن اشاره کرده است:
خواهی به کعبه رو کن و خواهی به سومنات
از اختلاف راه چه غم، رهنما یکی است
زیبایی شاعرانه بیت در این است که برای تشبیه یکسان بودن مقصد این دو راه، آن را به زلف تشبیه کرده است. علیرغم آنکه در ادبیات امروز از طره و گیسو و زلف، یک معنا برداشت میشود توجه به این نکته ضروری است که در گذشته این واژگان برای بخش های مختلف مو به کار میرفته است. طره بخش های ریخته شده ی مو بر پیشانی بوده است و گیسو، بخشهای موی بلند در پشت سر. اما زلف به موهای دو طرف چهره اطلاق میشده است.
دهخدا در لغتنامه خود زلف را اینچنین تعریف میکند: "موی دو قسمت بوده و هر قسمتی را یک زلف میخوانده اند. هر یک از دو دسته ٔ موی که بر دو طرف روی افتد."
به عبارتی به هر بخش از موی سر که از فرق به یک سو ریخته میشود، زلف گفته میشده است و بدیهی است که تعداد مجموعه زلف دو عدد خواهد بود. از همین رو تعابیری نظیر "زلفین" و "دو زلف" در اشعار شاعران ایرانی دیده میشود.
لذا صائب میگوید که راههای جستجوی یار حتی اگر دو راه به ظاهر خلاف هم باشند نهایتا به یک مقصد منتهی میشوند همانطور که دو زلف که در دو جهت مخالف چهره یار هستند در نهایت به یک رُستنگاه متصل میگردند.
ایهام واژه "صورت" از زیبایی های ادبی این بیت است. ترکیب " به صورت" در برداشت اول معنای "به ظاهر" میدهد اما در برداشت دوم "صورت" به معنای "چهره و رخساره" است و در این معنا زلف که در دو طرف آن ریخته شده و به وسیله رخسار از هم جدا شده است.
از دیگر صنایع ادبی بیت هم مراعات نظیر واژگان " سر، صورت و زلف" است.