گنجور

غزل شمارهٔ ۷۸۱

دایم ز خود سفر چو شرر می‌کنیم ما
نقد حیات صرف سفر می‌کنیم ما
سالی دو عید مردم هشیار می‌کنند
در هر پیاله عید دگر می‌کنیم ما
در پاکی گهر ز صدف دست برده‌ایم
آبی که می‌خوریم گهر می‌کنیم ما
جنگ شرار و سوخته را سیر کرده‌ایم
از دشمن ضعیف حذر می‌کنیم ما
صبح وجود ما نفس واپسین ماست
در زیر تیغ خنده تر می‌کنیم ما
ابرو ز چشم و خال ز خط دلرباترست
چندان که در رخ تو نظر می‌کنیم ما
چون گردباد نیش دو صد خار می‌خوریم
گر جامه از غبار به بر می‌کنیم ما
وامی‌کنیم غنچهٔ دل را به زور آه
خون در دل نسیم سحر می‌کنیم ما
دامن به خارزار تعلق فشانده‌ایم
در زیر بال خویش به سر می‌کنیم ما
غافل به قلب خصم شبیخون نمی‌زنیم
اول ز عزم خویش خبر می‌کنیم ما
شیرینی فسانه ما نیست گفتنی
در شیر ماهتاب شکر می‌کنیم ما
از رخنه دل است، رهی گر به دوست هست
زین راه، اختیار سفر می‌کنیم ما
هر ماه نو که از افق حسن سر زند
در عرض یک دو هفته قمر می‌کنیم ما
چون آفتاب شهره آفاق می‌شود
در هر ستاره‌ای که نظر می‌کنیم ما
ای قدردان گوهر پاکیزه‌گوهران
بازآ، وگرنه عزم سفر می‌کنیم ما
صائب فریب نعمت الوان نمی‌خوریم
روزی خود ز خون جگر می‌کنیم ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دایم ز خود سفر چو شرر می‌کنیم ما
نقد حیات صرف سفر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ما همواره در حال حرکت و سفر هستیم و زندگی‌مان را صرف این سفر می‌کنیم.
سالی دو عید مردم هشیار می‌کنند
در هر پیاله عید دگر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: هر سال دو بار مردم را بیدار و هشیار می‌کنند، اما ما هر بار در روز عید، به جای جشن و شادی، در هر جرعه از شراب، عید دیگری را تجربه می‌کنیم.
در پاکی گهر ز صدف دست برده‌ایم
آبی که می‌خوریم گهر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ما در تلاشیم که از دل دنیای مادی و زندگی روزمره خود، به ارزش‌های ناب و زیبا دست پیدا کنیم. همان‌طور که آب را تصفیه و به خوب‌ترین شکل ممکن در می‌آوریم، ما نیز سعی داریم تا بهترین‌ها را از زندگی‌مان استخراج کنیم.
جنگ شرار و سوخته را سیر کرده‌ایم
از دشمن ضعیف حذر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ما در میانه‌ی جنگ، از دشمن ضعیف دوری می‌کنیم و تجربه‌ی سختی‌ها ما را هوشیار کرده است.
صبح وجود ما نفس واپسین ماست
در زیر تیغ خنده تر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: صبح وجود ما نشانه‌ای از آخرین نفس ماست، در حالی که زیر فشار و شوخی، ما خود را بیشتر تحت فشار قرار می‌دهیم.
ابرو ز چشم و خال ز خط دلرباترست
چندان که در رخ تو نظر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: در چهره تو، زیبایی ابروها و خال بر صورت، جذاب‌تر از هر چیز دیگری است که وجود دارد. هر بار که به چهره‌ات نگاه می‌کنیم، ویژگی‌هایت بیشتر و بیشتر ما را مجذوب خود می‌کند.
چون گردباد نیش دو صد خار می‌خوریم
گر جامه از غبار به بر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ما همچون گردباد در میان مشکلات و سختی‌ها زندگی می‌کنیم و با وجود اینکه از زخم‌ها و آسیب‌ها رنج می‌بریم، همچنان تا حدی تلاش می‌کنیم تا خود را از غبار ناشی از این شرایط پاک کنیم.
وامی‌کنیم غنچهٔ دل را به زور آه
خون در دل نسیم سحر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ما با درد و غم، احساسات خود را به زور از دل بیرون می‌آوریم و در لحظه‌های دلنشین صبح، این احساسات را به نسیم سپرده و با طروات و شادابی صبحگاهی می‌سازیم.
دامن به خارزار تعلق فشانده‌ایم
در زیر بال خویش به سر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ما در جایی زندگی می‌کنیم که به سختی‌ها و مشکلات عادت کرده‌ایم، در حالی که خود را زیر سایه‌ای از آرامش و حفاظت نگه داشته‌ایم.
غافل به قلب خصم شبیخون نمی‌زنیم
اول ز عزم خویش خبر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ما به دشمن خود حمله نمی‌کنیم بی‌خبر از اراده و قصد خود، ابتدا باید از محکم بودن عزم و نیتمان مطمئن شویم.
شیرینی فسانه ما نیست گفتنی
در شیر ماهتاب شکر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ما هرگز نمی‌توانیم داستان شیرین خود را بیان کنیم، بلکه به خاطر زیبایی آن مانند شکر در شیر ماه تابان شکرگزاری می‌کنیم.
از رخنه دل است، رهی گر به دوست هست
زین راه، اختیار سفر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: اگر دل ما راهی به سوی دوست پیدا کند، ما با کمال میل و آگاهی سفر را آغاز می‌کنیم.
هر ماه نو که از افق حسن سر زند
در عرض یک دو هفته قمر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: هر بار که ماه جدیدی از طرف افق زیبایی در می‌آید، ما در عرض چند هفته تبدیل به قمر (ماه) می‌شویم.
چون آفتاب شهره آفاق می‌شود
در هر ستاره‌ای که نظر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب در دل آسمان درخشان می‌شود، هر ستاره‌ای که به آن نگاه می‌کنیم، یادآور اوست.
ای قدردان گوهر پاکیزه‌گوهران
بازآ، وگرنه عزم سفر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ای عزیز، اگر قدردان ارزش‌های واقعی هستی، نزد ما بازگرد، وگرنه ما آماده‌اید که سفرمان را آغاز کنیم.
صائب فریب نعمت الوان نمی‌خوریم
روزی خود ز خون جگر می‌کنیم ما
هوش مصنوعی: ما فریب زیبایی‌های زندگی را نمی‌خوریم و برای تأمین روزی خود از رنج و زحمت عمیق‌مان می‌کوشیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۸۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/02/08 07:05
امین کیخا

شرر و شراره عربی است مثلا شرر المتطائر

1396/12/25 16:02
علی

منظور از سالی دو عید توی شعر کدوم عید هاست یکی رو میتونم بگم احتمالا عید نوروزه ولی عید دوم کدومه؟؟؟

1398/09/07 08:12
امیرحسین آریا

در جواب آقای علی باید بگم فکر میکنم منظور شاعر اینه که آدم های هوشیار عید کمی دارند ولی ما که هی پیاله پر میکنیم با هر پیاله عید داریم(منظور از عید شادی و سر خوشیه)حالا منظور از پیاله و ... طول و تفسیر زیاد داره ولی در کل منظور به کم و زیاد بودنه