گنجور

غزل شمارهٔ ۷۸۰

دل را ز قید جسم رها می کنیم ما
این دانه را ز کاه جدا می کنیم ما
عمر دوباره در گره روزگار نیست
جان را به زلف یار فدا می کنیم ما
در ظرف بحر رحمت حق آب و خون یکی است
اندیشه صواب و خطا می کنیم ما
آه این چنین اگر شکند آستین سعی
پیراهن سپهر، قبا می کنیم ما
افتد غزال دولت اگر در کمند ما
از همت بلند رها می کنیم ما
می می کشیم و خنده مستانه می زنیم
با این دو روزه عمر چها می کنیم ما
مهمان مرگ بر در دل حلقه می زند
تا فکر آشیان و سرا می کنیم ما
در قلزمی که نیست سر نوح در حساب
همچون حباب، کسب هوا می کنیم ما
با شوخ دیدگان نتوان هم نواله شد
زین خوان نصیب خویش جدا می کنیم ما
نگشود صائب از مدد خلق هیچ کار
از خلق روی دل به خدا می کنیم ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل را ز قید جسم رها می کنیم ما
این دانه را ز کاه جدا می کنیم ما
هوش مصنوعی: ما به دل خود آزادی می بخشیم و آن را از محدودیت های جسمانی جدا می کنیم، مانند اینکه این دانه را از کاه و مواد اضافی تفکیک می نماییم.
عمر دوباره در گره روزگار نیست
جان را به زلف یار فدا می کنیم ما
هوش مصنوعی: زندگی دوباره در چنگ زمان نیست، اما ما جانمان را برای عشق و زیبایی معشوق فدای او می‌کنیم.
در ظرف بحر رحمت حق آب و خون یکی است
اندیشه صواب و خطا می کنیم ما
هوش مصنوعی: در دنیای وسیع رحمت الهی، تفاوتی میان آب و خون وجود ندارد و ما معمولاً در قضاوت‌های خود درباره درست و نادرست اشتباه می‌کنیم.
آه این چنین اگر شکند آستین سعی
پیراهن سپهر، قبا می کنیم ما
هوش مصنوعی: اگر آستین کار و تلاش آسمان را این‌گونه پاره کند، ما نیز به زیبایی لباس می‌پوشیم.
افتد غزال دولت اگر در کمند ما
از همت بلند رها می کنیم ما
هوش مصنوعی: اگر بخت و خوش‌شانسی به ما روی آورد و فرصتی به دست آوردیم، به خاطر اراده و تلاش بلندپروازانه‌مان، اجازه نمی‌دهیم که آن را از دست بدهیم.
می می کشیم و خنده مستانه می زنیم
با این دو روزه عمر چها می کنیم ما
هوش مصنوعی: ما در حال نوشیدن شراب و شادی کردن هستیم، در حالی که با این دو روز عمر چه کنیم؟
مهمان مرگ بر در دل حلقه می زند
تا فکر آشیان و سرا می کنیم ما
هوش مصنوعی: مرگ مانند یک مهمان در دروازه دل ما می‌زند و ما همچنان در فکر خانه و محل زندگی‌مان هستیم.
در قلزمی که نیست سر نوح در حساب
همچون حباب، کسب هوا می کنیم ما
هوش مصنوعی: در دنیایی که هیچ سرنوشتی مشخص نیست و مانند حبابی زودگذر است، ما به دنبال جلب توجه و احترام هستیم.
با شوخ دیدگان نتوان هم نواله شد
زین خوان نصیب خویش جدا می کنیم ما
هوش مصنوعی: با نگاهی شوخی و سبک‌سرانه نمی‌توان از این سفره بهره‌ای برد. ما سهم خود را جدا کرده و نمی‌توانیم با دیگران همسان باشیم.
نگشود صائب از مدد خلق هیچ کار
از خلق روی دل به خدا می کنیم ما
هوش مصنوعی: صائب از کمک‌های دیگران کار مهمی نکرد و هیچ یک از افراد نمی‌توانند به ما کمک کنند. ما فقط از دل به خدا توکل می‌کنیم و به او روی می‌آوریم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۸۰ به خوانش عندلیب