گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۹

خجلت ز عشق پاک گهر می بریم ما
از آفتاب دامن تر می بریم ما
یک طفل شوخ نیست درین کشور خراب
دیوانگی به جای دگر می بریم ما
تا کی خمار سنگ ملامت توان کشید؟
زین شهر رخت خویش بدر می بریم ما
فیضی که خضر یافت ز سرچشمه حیات
دلهای شب ز دیده تر می بریم ما
حیرت مباد پرده بینایی کسی!
در وصل، انتظار خبر می بریم ما
با مشربی ز ملک سلیمان وسیع تر
در چشم تنگ مور بسر می بریم ما
آسودگی مقدمه خواب غفلت است
کشتی به موج خیز خطر می بریم ما
هر کس به ما کند ستمی، همچو عاجزان
دیوان خود به آه سحر می بریم ما
صائب ز بس تردد خاطر، که نیست باد!
در خانه ایم و رنج سفر می بریم ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خجلت ز عشق پاک گهر می بریم ما
از آفتاب دامن تر می بریم ما
هوش مصنوعی: ما از عشق خالص و ناب شرمنده‌ایم و مانند آفتابی که دامنش تر می‌شود، ما هم در این عشق احساس ناپاکی می‌کنیم.
یک طفل شوخ نیست درین کشور خراب
دیوانگی به جای دگر می بریم ما
هوش مصنوعی: در این سرزمین ویران، خبری از کودکانی سرزنده و بازیگوش نیست و ما تنها دیوانگی را به جای دیگری منتقل می‌کنیم.
تا کی خمار سنگ ملامت توان کشید؟
زین شهر رخت خویش بدر می بریم ما
هوش مصنوعی: تا کی می‌توان بار سنگین انتقادات را تحمل کرد؟ از این سرزمین، لوازم و نشانه‌های زندگی‌مان را به همراه می‌بریم.
فیضی که خضر یافت ز سرچشمه حیات
دلهای شب ز دیده تر می بریم ما
هوش مصنوعی: ما نیز از منبع زندگی و آگاهی، که خضر از آن بهره‌مند شده، نهالی از دل‌های شبانه و اشک‌هایمان برمی‌داریم.
حیرت مباد پرده بینایی کسی!
در وصل، انتظار خبر می بریم ما
هوش مصنوعی: نباید هیچ‌کس در پی دیده‌بان خوشبختی حیرت کند، زیرا ما در لحظه‌ی وصال، انتظار دریافت خبر را داریم.
با مشربی ز ملک سلیمان وسیع تر
در چشم تنگ مور بسر می بریم ما
هوش مصنوعی: ما در حالی زندگی می‌کنیم که با روحیه‌ای بزرگتر از سرزمین سلیمان، اما نگاه ما همچنان محدود و تنگ و کوچک است، همچون مورچه‌ای که تنها به اطراف خود می‌بیند.
آسودگی مقدمه خواب غفلت است
کشتی به موج خیز خطر می بریم ما
هوش مصنوعی: آرامش و راحتی می‌تواند باعث غفلت ما شود. ما در شرایطی قرار داریم که همچون کشتی در حال حرکت در میان امواج خطرناک هستیم.
هر کس به ما کند ستمی، همچو عاجزان
دیوان خود به آه سحر می بریم ما
هوش مصنوعی: هر کسی که به ما ظلم کند، ما نیز مانند بیچارگان و درماندگان در دل شب، از غم و درد خود ناله و آه می‌زنیم.
صائب ز بس تردد خاطر، که نیست باد!
در خانه ایم و رنج سفر می بریم ما
هوش مصنوعی: به خاطر رفت و آمدهای زیاد ذهنی، ما در خانه هستیم اما هنوز سختی‌های سفر را متحمل می‌شویم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1398/10/29 14:12

"صائب ز بس تردد خاطر" یعنی چه دوستان؟طور دیگر نیست؟ نسخه بدل دیگری وجود ندارد؟
مثلا: صائب ز فرط تردد خاطر ...