گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۸

عمری است حلقه در میخانه ایم ما
در حلقه تصرف پیمانه ایم ما
مقصود ما ز خوردن می نیست بی غمی
از تشنگان گریه مستانه ایم ما
در چشم ناقصان جهان گرچه نارسیم
چون باده، جوش سینه میخانه ایم ما
عشاق را به تیغ زبان گرم می کنیم
چون شمع، تازیانه پروانه ایم ما
گر از ستاره سوختگان عمارتیم
چون جغد، خال گوشه ویرانه ایم ما
عمری است رفته ایم ازین خاکدان برون
بی درد را خیال که در خانه ایم ما
چون خواب اگرچه رخت اقامت فکنده‌ایم
تا چشم می زنی به هم، افسانه ایم ما
از نورسیدگان خرابات نیستیم
چون خشت، پا شکسته میخانه ایم ما
جز جستجوی رزق نداریم هیچ کار
چون آسیا به گرد، پی دانه ایم ما
در مشورت اگرچه گشاد جهان ز ماست
سرگشته تر ز سبحه صد دانه ایم ما
از ما زبان خامه تکلیف کوته است
این شکر چون کنیم که دیوانه ایم ما؟
مهربتان در آب و گل ما سرشته اند
صائب خمیر مایه بتخانه ایم ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمری است حلقه در میخانه ایم ما
در حلقه تصرف پیمانه ایم ما
هوش مصنوعی: ما مدت زیادی است که به میخانه آمده‌ایم و در اینجا به نوعی در تسلط روی شراب و پیمانه آن قرار داریم.
مقصود ما ز خوردن می نیست بی غمی
از تشنگان گریه مستانه ایم ما
هوش مصنوعی: هدف ما از نوشیدن شراب، بی‌خیالی و دلخوشی نیست. ما از شدت تشنگی، با حالتی به غم و اندوه گویی، مانند مست‌ها گریه می‌کنیم.
در چشم ناقصان جهان گرچه نارسیم
چون باده، جوش سینه میخانه ایم ما
هوش مصنوعی: هرچند در نظر افرادی که از کمال دورند، ناقص و نارس به نظر می‌رسیم، اما در باطن و در عمق وجودمان، شور و شوقی مانند شراب در دل میخانه داریم.
عشاق را به تیغ زبان گرم می کنیم
چون شمع، تازیانه پروانه ایم ما
هوش مصنوعی: عاشقان را با کلام دلنشین و گرم خود تسکین می‌دهیم، مانند شمعی که با گرمایش پروانه‌ها را به سمت خود می‌کشد. ما هم مانند پروانه‌ای هستیم که تحت تأثیر عشق و زیبایی قرار می‌گیریم و به سمت آن می‌رویم.
گر از ستاره سوختگان عمارتیم
چون جغد، خال گوشه ویرانه ایم ما
هوش مصنوعی: اگر ما از سوختگان ستاره‌ها هستیم و مانند جغد در این ویرانی زندگی می‌کنیم، پس در واقع ما فقط نشانه‌ای از خرابی‌ها و ویرانی‌ها هستیم.
عمری است رفته ایم ازین خاکدان برون
بی درد را خیال که در خانه ایم ما
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از این دنیای خاکی دور شده‌ایم، بدون اینکه نگران درد و رنج باشیم، زیرا فکر می‌کنیم در منزل خود هستیم.
چون خواب اگرچه رخت اقامت فکنده‌ایم
تا چشم می زنی به هم، افسانه ایم ما
هوش مصنوعی: ما مانند خواب هستیم، حتی اگر در اینجا مستقر شده‌ایم؛ به محض بسته شدن چشم‌ها، به عنوان داستانی از یاد می‌رویم.
از نورسیدگان خرابات نیستیم
چون خشت، پا شکسته میخانه ایم ما
هوش مصنوعی: ما از زمره جوانان بی‌تجربه و نابالغ نیستیم؛ مانند خشت‌های پابکنده در میخانه، ما نیز با زخم‌ها و شکست‌هایمان در این مکان قرار داریم.
جز جستجوی رزق نداریم هیچ کار
چون آسیا به گرد، پی دانه ایم ما
هوش مصنوعی: ما هیچ کار دیگری جز طلب روزی نداریم؛ مانند آسيابی که به دور می‌چرخد، فقط درپی پیدا کردن دانه هستیم.
در مشورت اگرچه گشاد جهان ز ماست
سرگشته تر ز سبحه صد دانه ایم ما
هوش مصنوعی: در مشورت، هرچند که دنیای ما وسیع است، ما همچنان مانند دانه‌های تسبیح، سرگردان و گم راه هستیم.
از ما زبان خامه تکلیف کوته است
این شکر چون کنیم که دیوانه ایم ما؟
هوش مصنوعی: ما در بیان احساسات و افکارمان با مشکل روبرو هستیم و نمی‌توانیم به خوبی آنچه را که می‌خواهیم بگوییم. حالا چطور می‌توانیم این شیرینی و زیبایی احساساتمان را به دیگران منتقل کنیم وقتی خودمان در این حالت دیوانگی و سرخوشی به سر می‌بریم؟
مهربتان در آب و گل ما سرشته اند
صائب خمیر مایه بتخانه ایم ما
هوش مصنوعی: ماهیت ما از محبت و عشق تشکیل شده است، همان‌طور که در گل و آب خمیره‌ای ساخته می‌شود. ما نوعی زندگی و وجود داریم که به عبادت و عشق ورزی اختصاص دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۲۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1397/04/26 10:06
رضا

بی‌قیمت در مصرع اول به‌معنی گران‌مایه و گران‌بهاست. یعنی چیزی که نتوان برای آن قیمت و بها تعیین کرد.

1397/04/26 11:06
رضا

شاید هم «بی‌قیمت» به اعتبار کریمة «و شروه بثمن بخس دراهم معدودة و کانوا فیه من الزاهدین» (یوسف: 20) بی‌قیمت به‌معنای معمول خود باشد و بخواهد بگوید: یوسفی که در کنعان قدر و قیمتش را نمی‌شناسند، با خود به‌جایی می‌بریم که قدرشناس او باشند.