غزل شمارهٔ ۷۸
بر جگر تا خوردهام نیشِ خمارِ نوش را
میکنم با درد سودا بادهٔ سرجوش را
مُهر بر لب زن که در خون غوطه (ور هرگز نساخت)
زخمِ دندانِ پشیمانی لبِ خاموش را
چون صدف هر کس به غورِ بحرِ خاموشی رسید
کاسهٔ دریوزهٔ سیماب سازد گوش را
بازیِ همواریِ ظاهر مخور از دشمنان
نانِ سوزندار پیشافکن سگِ خاموش را
ای ردا از دوشِ من بردار دستِ التفات
کردهام وقفِ سبوی میپرستان دوش را
کِلکِ شکربار صائب بر سرِ شور آمده است
تنگ شکر ساز یکسر پردههای گوش را
غزل شمارهٔ ۷۷: پردهدارِ حرفِ دعوی کن لبِ خاموش راغزل شمارهٔ ۷۹: چند بتوان خاک زد در چشم، عقل و هوش را؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر جگر تا خوردهام نیشِ خمارِ نوش را
میکنم با درد سودا بادهٔ سرجوش را
هوش مصنوعی: من طعم تلخ درد و ناامیدی را چشیدهام و حالا با اندوه و تأسیس، به سراغ شادی و نشئگی میروم.
مُهر بر لب زن که در خون غوطه (ور هرگز نساخت)
زخمِ دندانِ پشیمانی لبِ خاموش را
هوش مصنوعی: زنی که در خون غوطهور است، دیگر هیچگاه به زخم دندانهای پشیمانی لبهای خاموشش توجهی نمیکند.
چون صدف هر کس به غورِ بحرِ خاموشی رسید
کاسهٔ دریوزهٔ سیماب سازد گوش را
هوش مصنوعی: هر کس که به عمق سکوت و آرامش دست یابد، مانند صدفی که در دریا یافته میشود، گوش خود را مانند ظرفی برای دریافت نغمههای زیبا و ظریف میسازد.
بازیِ همواریِ ظاهر مخور از دشمنان
نانِ سوزندار پیشافکن سگِ خاموش را
هوش مصنوعی: از دشمنان و مرافقتهای ظاهری آنها فریب نخور. از آنها که بر خلاف ظاهرشان نیتهای بدی دارند، دوری کن. به ظاهر آرام و ساکت آنها اعتماد نکن، زیرا ممکن است در زیر آن، خطرهای بزرگی نهفته باشد.
ای ردا از دوشِ من بردار دستِ التفات
کردهام وقفِ سبوی میپرستان دوش را
هوش مصنوعی: ای لباس زیبای من، آن را از دوشم بردار؛ من دستم را به نشانه توجه و ارادت به کسانی که در حال نوشیدن شراب هستند، دراز کردهام.
کِلکِ شکربار صائب بر سرِ شور آمده است
تنگ شکر ساز یکسر پردههای گوش را
هوش مصنوعی: قلم شاعر خوشزبان بر سر شور و هیجان آمده است، بهگونهای که شکر را به دقت بههم میزند و همگان را به شنیدن زیباییهای آن دعوت میکند.

صائب