گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۶

خون در دل هوا و هوس کرده ایم ما
منع سگان هرزه مرس کرده ایم ما
مردانه از حلاوت هستی گذشته ایم
این شهد را به کار مگس کرده ایم ما
چون صبح تا ز مشرق هستی دمیده ایم
جان در تن جهان به نفس کرده ایم ما
چون بر زبان حدیث خدا ترسی آوریم؟
ترک قدح ز بیم عسس کرده ایم ما
مهر خموشی از لب طاقت گرفته ایم
تبخال را به ناله جرس کرده ایم ما
جا داده ایم در دل خود مور حرص را
سیمرغ را شکار مگس کرده ایم ما
دزدیده ایم در دل صد چاک آه را
مرغ بهشت را به قفس کرده ایم ما
در زیر چرخ یاری اگر هست بی کسی است
پر امتحان ناکس و کس کرده ایم ما
صائب حریف عجز هم آواز نیستیم
از راه عجز نیست که بس کرده ایم ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خون در دل هوا و هوس کرده ایم ما
منع سگان هرزه مرس کرده ایم ما
هوش مصنوعی: ما در دل خود، آرزوها و اشتیاق‌های زیادی داریم و برای جلوگیری از هوس‌های بی‌مورد و ناخواسته، خود را از آن‌ها دور کرده‌ایم.
مردانه از حلاوت هستی گذشته ایم
این شهد را به کار مگس کرده ایم ما
هوش مصنوعی: ما با勇ت از شیرینی زندگی گذشته‌ایم و این عسل را فقط برای مگس‌ها به کار برده‌ایم.
چون صبح تا ز مشرق هستی دمیده ایم
جان در تن جهان به نفس کرده ایم ما
هوش مصنوعی: زمانی که صبح از سمت شرق طلوع می‌کند، ما جان را در بدن جهان دمیده‌ایم و به آن نفس داده‌ایم.
چون بر زبان حدیث خدا ترسی آوریم؟
ترک قدح ز بیم عسس کرده ایم ما
هوش مصنوعی: زمانی که صحبت از خدا و دین می‌شود، آیا نباید دچار ترس و نگرانی شویم؟ ما به خاطر ترس از صاحبان قدرت، دیگر حتی جرأت گفتن حقایق را نداریم.
مهر خموشی از لب طاقت گرفته ایم
تبخال را به ناله جرس کرده ایم ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر سکوت و سکون خود، تلخی و رنج را تحمل کرده‌ایم و حالا آن را به شکلی به‌صدا درآورده‌ایم که گویی گاهی درد و ناامیدی‌مان را فریاد می‌زنیم.
جا داده ایم در دل خود مور حرص را
سیمرغ را شکار مگس کرده ایم ما
هوش مصنوعی: در دل‌مان جای برای حرص و طمع باز کرده‌ایم و در عین حال، موجودات بزرگ و باارزشی مانند سیمرغ را نادیده گرفته‌ایم و تنها به دنبال چیزهای کوچک و بی‌ارزش مثل مگس هستیم.
دزدیده ایم در دل صد چاک آه را
مرغ بهشت را به قفس کرده ایم ما
هوش مصنوعی: ما silently به درون خود غم‌های زیاد را پنهان کرده‌ایم، و مانند پرنده‌ای که در قفس محبوس شده باشد، زیبایی و شادی را در زندانی ساخته‌ایم.
در زیر چرخ یاری اگر هست بی کسی است
پر امتحان ناکس و کس کرده ایم ما
هوش مصنوعی: در زیر آسمان و در شرایط یاری، اگر کسی وجود داشته باشد، آن فقط فردی است که تنها و در حال آزمون و چالش است و ما نیز به تجربه خود آموخته‌ایم که کس و ناکسی را در زندگی خود ساخته‌ایم.
صائب حریف عجز هم آواز نیستیم
از راه عجز نیست که بس کرده ایم ما
هوش مصنوعی: ما در مقام ضعف و ناتوانی با همدیگر همصدا نیستیم، زیرا ما از سر ناتوانی این کار را ترک نکرده‌ایم.