غزل شمارهٔ ۷۷۳
هرگز تهی ز خون جگر نیست جام ما
داغ است آفتاب ز ماه تمام ما
آسوده از خمار و ز خوابیم بی خبر
مستی چشم یار ندارد دوام ما
ما را نظر به می نبود، چون دهان شیر
از خون دشمن است می لعل فام ما
با نیستی ز جلوه فردوس فارغیم
دار فناست روضه دارالسلام ما
چون می اگر چه تلخ جبین اوفتاده ایم
سرچشمه نشاط جهان است جام ما
ما را کمند جذبه ز مجنون رساترست
لیلی یکی بود ز غزالان رام ما
بس آه گرم کز دل دوزخ برآورد
تا پخته گردد این ثمر نیم خام ما
عقلی که سرنوشت جهان است ابجدش
مشکل که سربرآورد از خط جام ما
گردیده است همچو قدمگاه خضر، سبز
روی زمین ز سرو پریشان خرام ما
از بیدلی کنند غزالان ز ما حذر
ورنه دعای جوشن صیدست دام ما
مانند چوب بید، شود در نبات گم
چوب قفس ز طوطی شیرین کلام ما
خامی و پختگی و دگر سوختن بود
ما سوختیم و پخته نگردید خام ما
این کارخانه را دل ما می برد به راه
دارد فلک اگر چه به ظاهر زمام ما
چون آفتاب از نفس گرم عمرهاست
صائب دویده است در آفاق نام ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرگز تهی ز خون جگر نیست جام ما
داغ است آفتاب ز ماه تمام ما
هوش مصنوعی: جام ما همیشه از خون دل پر است و هیچگاه خالی نیست. همچنین، این جام به شدت گرم است و داغ مثل آفتاب، که نشاندهندهٔ حماسه و دلیری ماست.
آسوده از خمار و ز خوابیم بی خبر
مستی چشم یار ندارد دوام ما
هوش مصنوعی: از حالت نایرادی و بیخوابی رها هستیم و از خواب بیخبر. حالتی که در چشم یار احساس میشود، نمیتواند به خوبی دوام بیاورد.
ما را نظر به می نبود، چون دهان شیر
از خون دشمن است می لعل فام ما
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما به شراب و لذتهای آن توجهی نداریم، زیرا مانند دهان شیر که به خون دشمن خود آغشته است، ظاهر ما نیز مانند لعل (سنگ قیمتی) سرخ و جذاب است. این نشان میدهد که در عمق، ما با مسائلی جدی و خطرناک مواجهایم و شاید زیبایی ظاهری نتواند هویت واقعی ما را بازتاب دهد.
با نیستی ز جلوه فردوس فارغیم
دار فناست روضه دارالسلام ما
هوش مصنوعی: ما از وجود و زیبایی بهشتی بیخبر هستیم و در حقیقت، دنیای ما محلی برای فنا و زوال است.
چون می اگر چه تلخ جبین اوفتاده ایم
سرچشمه نشاط جهان است جام ما
هوش مصنوعی: هرچند که ما به دلیل مشکلات و تلخیها در زندگی پایین آمدهایم، اما شراب منبع اصلی شادی و سرزندگی جهان است.
ما را کمند جذبه ز مجنون رساترست
لیلی یکی بود ز غزالان رام ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر جاذبهای که از مجنون میکشیم، مثل لیلی برای ما یکی است و این جاذبه ما را قویتر و نیرومندتر میکند. لیلی در میان غزالان آرام، وجود خاصی دارد.
بس آه گرم کز دل دوزخ برآورد
تا پخته گردد این ثمر نیم خام ما
هوش مصنوعی: بسیار آه و نالهای که از دل عذاب گرفته برخاست تا شاید این ثمر خام و نارس ما به پختگی برسد.
عقلی که سرنوشت جهان است ابجدش
مشکل که سربرآورد از خط جام ما
هوش مصنوعی: عقل و اندیشهای که بر سرنوشت جهان تسلط دارد، به قدری پیچیده و دشوار است که مانند حروف ابتدایی الفبا، فهم آن نیازمند دقت و تمرکز زیاد است و همچون رازهای درون جام ما قابل درک نیست.
گردیده است همچو قدمگاه خضر، سبز
روی زمین ز سرو پریشان خرام ما
هوش مصنوعی: زمین به رنگ سبز در آمده است مانند جای قدمهای خضر، به خاطر زیبایی و لطافت ما که شبیه به سروی پریشان و قابل توجه است.
از بیدلی کنند غزالان ز ما حذر
ورنه دعای جوشن صیدست دام ما
هوش مصنوعی: غزالان از ما دوری میکنند زیرا ما به شدت دلتنگ و غمگین هستیم. اگرنه، دعای خالص و نیکو میتواند به شکار ما تبدیل شود.
مانند چوب بید، شود در نبات گم
چوب قفس ز طوطی شیرین کلام ما
هوش مصنوعی: چوب قفس، به همان اندازه که صدای شیرین طوطی را در خود دارد، در دنیای گیاهی به راحتی به فراموشی سپرده میشود، مانند چوب بید که در میان گیاهان ناپدید میشود.
خامی و پختگی و دگر سوختن بود
ما سوختیم و پخته نگردید خام ما
هوش مصنوعی: ما در فرآیندهای زندگی، بارها دچار کمبود و ناتوانی شدیم و اگرچه رنج و سختی را تجربه کردیم، اما هنوز برطرف نشدهایم و به کمال نرسیدهایم.
این کارخانه را دل ما می برد به راه
دارد فلک اگر چه به ظاهر زمام ما
هوش مصنوعی: دل ما در این کارخانه به سوی زیباییها و جذابیتها میرود، هر چند که به نظر میرسد کنترل زندگیمان در دستان ما نیست و تحت تاثیر عوامل دیگر است.
چون آفتاب از نفس گرم عمرهاست
صائب دویده است در آفاق نام ما
هوش مصنوعی: چون آفتاب با گرما و نور خود باعث زندگی و حرکت در جهان میشود، نام ما صائب در تمام عالم گسترده شده است و بهسرعت در میان مردم شناخته میشود.