گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۲

دست فلک کبود شد از گوشمال ما
شوخی ز سر نهشت دل خردسال ما
چندین هزار جامه بدل کرد روزگار
غفلت نگر که رنگ نگرداند حال ما
با آن که آفتاب قیامت بلند شد
بیرون نداد نم، عرق انفعال ما
چون آفتاب سرکشی ما زیاده شد
چندان که بیش داد فلک خاکمال ما
عمر آنچنان گذشت که رو باز پس نکرد
دنبال خود ندید ز وحشت غزال ما
افکند روزگار به یکبار صد کمند
از شش جهت به گردن وحشی غزال ما
از سیلی خزان که ز رخ رنگ می برد
نگذاشت باد سرکشی از سر نهال ما
خال شب از صحیفه ایام محو شد
از شبروی به تنگ نیامد خیال ما
صائب هزار حیف که در مزرع جهان
شد صرف شوره زار معاصی، زلال ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دست فلک کبود شد از گوشمال ما
شوخی ز سر نهشت دل خردسال ما
هوش مصنوعی: دست آسمان به خاطر رفتاری که ما داشتیم، آسیب دید و رنگش تغییر کرد. این نشان‌دهنده‌ی اثرات شوخی‌ها و زبان بازی‌های ما بر دل‌های بی‌خبر و ناپخته‌است.
چندین هزار جامه بدل کرد روزگار
غفلت نگر که رنگ نگرداند حال ما
هوش مصنوعی: روزگار غفلت، لباس‌های زیادی را بر ما پوشانده است، اما به خاطر تغییرات آن، حال و وضعیت ما تحت تاثیر قرار نمی‌گیرد.
با آن که آفتاب قیامت بلند شد
بیرون نداد نم، عرق انفعال ما
هوش مصنوعی: با اینکه خورشید قیامت در آسمان بالاست و نورش ساطع شده، ما نتوانستیم حتی یک قطره نم و عرق از تاثیرات خود را نشان دهیم.
چون آفتاب سرکشی ما زیاده شد
چندان که بیش داد فلک خاکمال ما
هوش مصنوعی: وقتی که ما به اندازه کافی برتری و قدرت پیدا کردیم، دیگر آسمان توان تحمل ما را نداشت و به سوی ما پایین آمد.
عمر آنچنان گذشت که رو باز پس نکرد
دنبال خود ندید ز وحشت غزال ما
هوش مصنوعی: عمر به سرعت گذشت و هیچ‌گاه به عقب نگاه نکردم. به اندازه‌ای که در زندگی‌ام احساس ترس و وحشت کردم، هرگز نتوانستم برگردم و به گذشته‌ام فکر کنم.
افکند روزگار به یکبار صد کمند
از شش جهت به گردن وحشی غزال ما
هوش مصنوعی: زمان به یکباره صد مشغله و مشکل از همه جوانب بر گردن غزال وحشی ما انداخت.
از سیلی خزان که ز رخ رنگ می برد
نگذاشت باد سرکشی از سر نهال ما
هوش مصنوعی: از وزش شدید بادهای پاییزی که برگ‌ها را از روی درختان می‌چینند، نتوانستند بر سر نهال ما تأثیر بگذارند و زیبایی آن را از بین ببرند.
خال شب از صحیفه ایام محو شد
از شبروی به تنگ نیامد خیال ما
هوش مصنوعی: نقطه سیاه شب از دفتر روزگار محو شد، اما زیبایی شب نتوانست خیال ما را از یاد ببرد.
صائب هزار حیف که در مزرع جهان
شد صرف شوره زار معاصی، زلال ما
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر حسرت و تاسف شاعر است از اینکه زندگی‌اش در دنیای خاکی و ناپایدار، به بیهوده‌گی و گناه گذشته است و منابع و فرصت‌ها به جای اینکه به چیزهای مفید و مثمر برسد، هدر رفته‌اند و به شوره‌زار معاصی تبدیل شده‌اند. شاعر از زلال و پاکی وجود خود یاد می‌کند که در چنین محیطی به برباد رفته است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۷۲ به خوانش عندلیب