گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۱

در سیر و دور می گذرد ماه و سال ما
چون گردباد ریشه ندارد نهال ما
ذاتی است روشنایی ما همچو آفتاب
نقصی نمی رسد به کمال از زوال ما
در حفظ آبرو ز حبابیم تشنه تر
از آب خضر خشک برآید سفال ما
خون می کند ز دیده روان نیش انتقام
خاری اگر به سهو شود پایمال ما
گوهر فشاند گرد یتیمی ز روی خویش
از دل برون نرفت غبار ملال ما
پشت فتادگی بود ایمن ز خاکمال
دشمن چگونه صرفه برد از جدال ما؟
صد پیرهن ، بوَد بِه از آماس لاغری،
از آفتاب نور نگیرد هلال ما
عمری است تا ز خویش برون رفته ایم ما
چون می شود غریب نباشد خیال ما؟
از بیم چشم چهره به خوناب شسته ایم
چون گل ز بی غمی نبود رنگ آل ما
داریم چشم آن که برآرد ز تشنگی
صحرای حشر را عرق انفعال ما
افغان که چون حنای شفق، صبح طلعتی
رنگین نکرد دست ز خون حلال ما
سر جوش عمر را گذراندیم در گناه
شد صرف شوره زار سراسر زلال ما
از قرب مردمان ز حق افتاده ایم دور
در انقطاع خلق بود اتصال ما
برگشتنی است گرچه ز کوه گران، صدا
تمکین او نداد جواب سؤال ما
از گوشمال، دست معلم کبود شد
شوخی ز سر نهشت دل خردسال ما
پیش رخ گشاده دلدار، می شود
پیچیده تر ز زلف زبان سؤال ما
صائب فغان که گشت درین بوستانسرا
طاوس وار بال و پر ما و بال ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در سیر و دور می گذرد ماه و سال ما
چون گردباد ریشه ندارد نهال ما
هوش مصنوعی: زمان به سرعت و به‌طور بی‌وقفه مانند یک گردباد در حال جریان است و سال‌ها و ماه‌ها از عمر ما می‌گذرد. زندگی ما همچون نهالی است که ریشه‌ای ندارد و به همین دلیل نمی‌تواند در برابر این گذر زمان مستحکم بماند.
ذاتی است روشنایی ما همچو آفتاب
نقصی نمی رسد به کمال از زوال ما
هوش مصنوعی: ما ذاتاً مانند آفتاب روشن هستیم و هیچ نقصی به کمال ما از طریق زوال یا کم شدن چیزی نمی‌رسد.
در حفظ آبرو ز حبابیم تشنه تر
از آب خضر خشک برآید سفال ما
هوش مصنوعی: ما همچون حباب‌هایی هستیم که برای حفظ آبرویمان تشنه‌تر از آب خضر هستیم، در حالی که ممکن است زندگی‌مان به سرنوشتی خشک و بی‌ثمر دچار شود.
خون می کند ز دیده روان نیش انتقام
خاری اگر به سهو شود پایمال ما
هوش مصنوعی: اگر به طور ناخواسته پای ما زیر خاری برود، اشک و خون من جاری خواهد شد و حس انتقام در وجودم زنده می‌شود.
گوهر فشاند گرد یتیمی ز روی خویش
از دل برون نرفت غبار ملال ما
هوش مصنوعی: یتیم با دلی غمگین، از خود گوهرهای نیکو منتشر می‌کند، اما غبار ناراحتی از دلش بیرون نمی‌رود.
پشت فتادگی بود ایمن ز خاکمال
دشمن چگونه صرفه برد از جدال ما؟
هوش مصنوعی: پشت ما که در برابر خاکمالی دشمنان قرار گرفته، از چه راهی می‌تواند در نبرد ما ایمن بماند؟
صد پیرهن ، بوَد بِه از آماس لاغری،
از آفتاب نور نگیرد هلال ما
هوش مصنوعی: یکصد پیرهن بهتر از لاغری و پژمردگی است، چون هلال ما از نور آفتاب بهره‌ای نمی‌برد.
عمری است تا ز خویش برون رفته ایم ما
چون می شود غریب نباشد خیال ما؟
هوش مصنوعی: سال‌هاست که از خود دور بوده‌ایم و حالا که در شرایط جدایی و غریبی هستیم، چگونه می‌توانیم از فکر و یاد خود بی‌خبر باشیم؟
از بیم چشم چهره به خوناب شسته ایم
چون گل ز بی غمی نبود رنگ آل ما
هوش مصنوعی: ما از ترس چشمان معشوق، چهره خود را به اشک آغشته کرده‌ایم؛ چرا که به دلیل بی‌خیالی، رنگ ما مانند رنگ گل نیست.
داریم چشم آن که برآرد ز تشنگی
صحرای حشر را عرق انفعال ما
هوش مصنوعی: ما منتظر هستیم تا کسی به کمک ما بیاید و از تشنگی روز محشر ما را نجات دهد و بر شدت احساسات ما بیفزاید.
افغان که چون حنای شفق، صبح طلعتی
رنگین نکرد دست ز خون حلال ما
هوش مصنوعی: افغان، همچون حنای افق، صبح روشنی را رنگین نکرد و از خون حلال ما فاصله گرفت.
سر جوش عمر را گذراندیم در گناه
شد صرف شوره زار سراسر زلال ما
هوش مصنوعی: عمر خود را در گناه سپری کردیم و این باعث شد که زندگی‌مان به جایی بیفتد که به جای زلالی و خوشی، پر از زحمت و تلخی باشد.
از قرب مردمان ز حق افتاده ایم دور
در انقطاع خلق بود اتصال ما
هوش مصنوعی: ما از حق و حقیقت دور افتاده‌ایم به دلیل فاصله‌ای که با انسان‌ها داریم، اما در دوری از انسان‌ها ما به نوعی به هم مرتبط هستیم.
برگشتنی است گرچه ز کوه گران، صدا
تمکین او نداد جواب سؤال ما
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که حتی اگر در شرایط سخت و دشواری به سر ببریم، باز هم نباید ناامید شویم. صدا و پاسخ به سوالات ما از دل مشکلات و چالش‌ها بیرون نمی‌آید و باید به دنبال راه‌حل‌ها و جواب‌ها باشیم.
از گوشمال، دست معلم کبود شد
شوخی ز سر نهشت دل خردسال ما
هوش مصنوعی: معلم به خاطر شوخی‌های ما، دستانش کبود شده است و ما از سر ناآگاهی، او را آزرده کردیم.
پیش رخ گشاده دلدار، می شود
پیچیده تر ز زلف زبان سؤال ما
هوش مصنوعی: در برابر چهره محبوب، دل ما بیشتر به هم ریخته و سوالات ما پیچیده‌تر می‌شود.
صائب فغان که گشت درین بوستانسرا
طاوس وار بال و پر ما و بال ما
هوش مصنوعی: صائب ناله می‌کند که در این باغ، مانند طاوس، بال و پر ما و آرزوهای ما چقدر زیبا و پُر زرق و برق است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۷۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/05/20 19:08
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

مصراع دوم بیت آخر:
طاووس‌وار، بال و پر ما، وبال ما

1402/11/08 14:02
سیدمحمد جهانشاهی

صد پیرهن بوَد بِه از آماس لاغری،

لاغری ، صد پیرهن از آماس بهتر است