گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶۸

دوری ز خلق، باغ و بهارست پیش ما
دامان دشت، دامن یارست پیش ما
هر سینه ای که نیست دل زنده ای در او
بی قدرتر ز لوح مزارست پیش ما
رنگ خزانیی که دلی آورد به درد
خوشتر ز روی گرم بهارست پیش ما
ما می ز کاسه سر منصور خورده ایم
تیغ برهنه، آب خمارست پیش ما
تا دیده ایم چهره خندان یار را
صبح گشاده رو شب تارست پیش ما
در هیچ ذره ای به حقارت ندیده ایم
هر ناقصی تمام عیارست پیش ما
هر چند مستدام بود دولت جهان
کم عمرتر ز برق شرارست پیش ما
داغی که می کند دل یاقوت را کباب
از شاهدان لاله عذارست پیش ما
صد پله از فتادگی آن سو فتاده ایم
مور ضعیف، پشته سوارست پیش ما
آورده ایم لنگر تسلیم را به کف
هر موج ازین محیط کنارست پیش ما
اوج سعادتی که به آن فخر می کنند
خلق خسیس، چوبه دارست پیش ما
روی گشاده ای که ندارد گرفتگی
صائب گل همیشه بهارست پیش ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوری ز خلق، باغ و بهارست پیش ما
دامان دشت، دامن یارست پیش ما
هوش مصنوعی: دوری از مردم برای ما مانند بهار و باغ است، زیرا دشت و طبیعت، مانند دامن یار برای ما زیبا و دل‌انگیز است.
هر سینه ای که نیست دل زنده ای در او
بی قدرتر ز لوح مزارست پیش ما
هوش مصنوعی: هر صدایی که در دلش عشق و زندگی وجود ندارد، برای ما بی‌ارزش‌تر از سنگ قبر است.
رنگ خزانیی که دلی آورد به درد
خوشتر ز روی گرم بهارست پیش ما
هوش مصنوعی: دلتنگی و غم پاییزی که قلبی را به درد می‌آورد، برای ما دلنشین‌تر از زیبایی و گرمای چهره بهار است.
ما می ز کاسه سر منصور خورده ایم
تیغ برهنه، آب خمارست پیش ما
هوش مصنوعی: ما از سر منصور، شراب می‌نوشیم، تیغی برهنه در دست داریم و اینجا آب خمار در دسترس است.
تا دیده ایم چهره خندان یار را
صبح گشاده رو شب تارست پیش ما
هوش مصنوعی: زمانی که چهره شاداب محبوب را دیده‌ایم، صبح روشن و روشنایی شب تاریک برای ما پیش می‌آید.
در هیچ ذره ای به حقارت ندیده ایم
هر ناقصی تمام عیارست پیش ما
هوش مصنوعی: در هر ذره‌ای از وجود، حقارت نمی‌بینیم و برای ما هر نقصی به نوعی کمال و تمامیت دارد.
هر چند مستدام بود دولت جهان
کم عمرتر ز برق شرارست پیش ما
هوش مصنوعی: با اینکه حکومت دنیا ممکن است برای مدتی طولانی دوام داشته باشد، اما عمر آن از درخشش ناگهانی یک شعله آتش هم کوتاه‌تر است.
داغی که می کند دل یاقوت را کباب
از شاهدان لاله عذارست پیش ما
هوش مصنوعی: دل یاقوتی به شدت بر اثر زیبایی و جذابیت معشوق در حال سوختن و کباب شدن است و این حس عشق و شوق، ناشی از زیبایی و دلربایی اوست.
صد پله از فتادگی آن سو فتاده ایم
مور ضعیف، پشته سوارست پیش ما
هوش مصنوعی: ما به شدت از جایگاهمان پایین‌تر افتاده‌ایم، در حالی که نیرویی که به نظر ضعیف می‌رسد، بر ما تسلط دارد و در موقعیت بالاتری قرار گرفته است.
آورده ایم لنگر تسلیم را به کف
هر موج ازین محیط کنارست پیش ما
هوش مصنوعی: ما ابزار تسلیم را در دستان خود داریم و می‌دانیم که هر موج از این دریا به سمت ساحل نزدیک می‌شود.
اوج سعادتی که به آن فخر می کنند
خلق خسیس، چوبه دارست پیش ما
هوش مصنوعی: خوشبختی که برخی افراد به آن می‌بالند، در واقع برای ما تنها نشانه‌ای از بدبختی و ذلت است.
روی گشاده ای که ندارد گرفتگی
صائب گل همیشه بهارست پیش ما
هوش مصنوعی: چهره زیبا و خندان تو نشان از شادی و بی‌غم بودن دارد، مثل گل همیشه‌بهار که در هر فصلی شکوفا و زیباست و همیشه در کنار ماست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۶۸ به خوانش عندلیب