گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶۵

منگر به چشم کم به دل داغدار ما
فانوس شمع طور بود لاله زار ما
آید اگر چه قطره ما خرد در نظر
آن بحر بیکنار بود در کنار ما
هر چند همچو آبله در ظاهریم خشک
در پرده دل است گره، نوبهار ما
آب گهر به خشک لبان می کند سبیل
دریا ترست از مژه اشکبار ما
در قلزمی که آب گهر را قرار نیست
ساکن شود چگونه دل بی قرار ما؟
شق می کند ز شوق، گریبان سنگ را
در جستجوی سوخته جانان شرار ما
چندین هزار خانه زین می شود تهی
چون پای در رکاب نهد شهسوار ما
از اعتبار اگر دگران معتبر شوند
در ترک اعتیاد بود اعتبار ما
تمکین ماست مهر لب خصم هرزه نال
سیلاب را خموش کند کوهسار ما
نقصی به ما نمی رسد از بوته گداز
داغ است آتش از زر کامل عیار ما
چون سایه هما که فتادن عروج اوست
ز افتادگی زیاده شود اعتبار ما
چون لاله ایم اگر چه جگرگوشه بهار
باشد به نان سوخته خود مدار ما
ما را توقع صله صائب ز خلق نیست
کز ذوق کار خویش بود مزد کار ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منگر به چشم کم به دل داغدار ما
فانوس شمع طور بود لاله زار ما
هوش مصنوعی: به چشمان ما کم توجهی نکنید، زیرا دل‌های ما پر از داغ و غم است. روشنایی ما مانند فانوس و چراغی است که در باغ لاله‌ها می‌درخشد.
آید اگر چه قطره ما خرد در نظر
آن بحر بیکنار بود در کنار ما
هوش مصنوعی: اگر چه ما کوچک و ناچیز هستیم، اما وقتی در کنار دریا قرار می‌گیریم، به دلیل عظمت آن دریا، به نظر می‌رسد که ما هم بخشی از آن بزرگ و بی‌کران هستیم.
هر چند همچو آبله در ظاهریم خشک
در پرده دل است گره، نوبهار ما
هوش مصنوعی: هرچند که به ظاهر مانند آبله‌ها خشک و نازیبا هستیم، اما در دل ما، در عمق وجودمان، گنجینه‌ای از شادی و طراوت بهاری نهفته است.
آب گهر به خشک لبان می کند سبیل
دریا ترست از مژه اشکبار ما
هوش مصنوعی: آب گوهری که بر لب‌های خشک نشسته، ترس از اشک‌های ما دارد و به همین خاطر مانند سبیل دریا می‌شود.
در قلزمی که آب گهر را قرار نیست
ساکن شود چگونه دل بی قرار ما؟
هوش مصنوعی: در جایی که آب زلال و گرانبها نمی‌تواند آرام بماند، دل بی‌قرار ما چگونه می‌تواند آرامش پیدا کند؟
شق می کند ز شوق، گریبان سنگ را
در جستجوی سوخته جانان شرار ما
هوش مصنوعی: شوق و عشق آنقدر در دل شعله‌ور است که حتی سنگ را هم می‌شکافد و برای پیدا کردن معشوقی که جانش را سوخته، به جست‌وجو می‌پردازد.
چندین هزار خانه زین می شود تهی
چون پای در رکاب نهد شهسوار ما
هوش مصنوعی: به تعداد بسیار زیادی از خانه‌ها از این نعمت خالی می‌شود، زمانی که سوارکار ما پایش را در رکاب بگذارد.
از اعتبار اگر دگران معتبر شوند
در ترک اعتیاد بود اعتبار ما
هوش مصنوعی: اگر دیگران به خاطر اعتبار ما در ترک اعتیاد موفق شوند، این اعتبار ماست که به آن‌ها کمک کرده است.
تمکین ماست مهر لب خصم هرزه نال
سیلاب را خموش کند کوهسار ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی و جذابیت خود قادر هستیم تا لحن تلخ دشمنان ناپایدار را خاموش کنیم، مثل اینکه صداهای غم‌انگیز سیلاب را در دل کوه‌ها فراموش می‌کنیم.
نقصی به ما نمی رسد از بوته گداز
داغ است آتش از زر کامل عیار ما
هوش مصنوعی: ما از سختی‌ها و مشکلات آسیبی نمی‌بینیم، زیرا آتش و چشاندن سختی‌ها، ما را به کامل‌ترین شکل درآورده و ما را نیرومند کرده است.
چون سایه هما که فتادن عروج اوست
ز افتادگی زیاده شود اعتبار ما
هوش مصنوعی: چون سایه پرنده‌ای که در حال پرواز است، بر زمین می‌افتد، این افتادگی باعث می‌شود تا ما اهمیت بیشتری پیدا کنیم.
چون لاله ایم اگر چه جگرگوشه بهار
باشد به نان سوخته خود مدار ما
هوش مصنوعی: ما مانند گل لاله‌ایم؛ هرچند که عزیزترین فصل بهار را داشته باشیم، اما نباید ما را به خاطر درد و رنجی که می‌کشیم فراموش کنی.
ما را توقع صله صائب ز خلق نیست
کز ذوق کار خویش بود مزد کار ما
هوش مصنوعی: ما از مردم توقعی برای پاداش کار خود نداریم، چون رضایت و لذت ما از خود کار و خلاقیت‌مان به اندازه‌ای است که نیازی به جبران از سوی دیگران نداریم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/01/09 16:04
محسن شفیعی

بیت هشتم مصرع دوم
در ترک اعتبار بود اعتبار ما
صحیح است