غزل شمارهٔ ۷۴۹
روشن ز داغ های نهان ساز سینه را
از پشت، رو شناس کن این آبگینه را
یک دم بود گرفتگی ماه و آفتاب
روشن گهر به دل ندهد جای کینه را
دارد ترا همیشه معذب فشار قبر
از گرد کینه تا نکنی پاک سینه را
بی آه سرد دل به مقامی نمی رسد
موج خطر بود پر و بال این سفینه را
با جسم، روحی من چو مسیحا کند عروج
شهباز من به جا نگذارد نشینه را
دل می کنم به خط خوش ازان زلف مشکبار
ته جرعه ای بس است خمار شبینه را
از حرف وصوت خرده جان می رود به باد
از باد دست حفظ نما این خزینه را
در سینه بود مهر رخش تا خطش دمید
آخر به خط یار رساندم سفینه را
صائب به آرزوی دل خود نمی رسی
تا پاک از آرزو نکنی لوح سینه را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روشن ز داغ های نهان ساز سینه را
از پشت، رو شناس کن این آبگینه را
هوش مصنوعی: به معنای این بیت میتوان گفت: با نگاهی عمیق و توجه به دردهای پنهان در دل، میتوان زیبایی و اصالت فرد را شناخت و ارزش او را نمایان ساخت.
یک دم بود گرفتگی ماه و آفتاب
روشن گهر به دل ندهد جای کینه را
هوش مصنوعی: یک لحظه از همنشینی ماه و خورشید، کینه را در دل جایی نمیدهد.
دارد ترا همیشه معذب فشار قبر
از گرد کینه تا نکنی پاک سینه را
هوش مصنوعی: همیشه تحت فشار عذاب قبر قرار خواهی گرفت به خاطر کینهای که در دل داری، تا زمانی که دلتان را از این کینه خالی نکنید.
بی آه سرد دل به مقامی نمی رسد
موج خطر بود پر و بال این سفینه را
هوش مصنوعی: بدون احساس و نالهی دل، کسی به جایگاهی نمیرسد. خطر همچون موجی است که بال و پر این کشتی را تهدید میکند.
با جسم، روحی من چو مسیحا کند عروج
شهباز من به جا نگذارد نشینه را
هوش مصنوعی: با وجود بدنم، روحی دارم که مانند مسیح توانایی پرواز و اوج گرفتن را دارد. پرندهی من در این پرواز، هیچ نشانهای از خود باقی نمیگذارد.
دل می کنم به خط خوش ازان زلف مشکبار
ته جرعه ای بس است خمار شبینه را
هوش مصنوعی: دل خود را به زیبایی خط زلف مشکیاش میسپارم، تنها یک جرعه کافی است تا خمار و مست شبانهام را از بین ببرد.
از حرف وصوت خرده جان می رود به باد
از باد دست حفظ نما این خزینه را
هوش مصنوعی: از گفتار و صدا کم کم روح و جان انسان به دست فراموشی سپرده میشود، پس باید دست از باد برداشته و از این گنجینه مراقبت کرد.
در سینه بود مهر رخش تا خطش دمید
آخر به خط یار رساندم سفینه را
هوش مصنوعی: در دل من عشق و محبت او وجود داشت و پس از مدتها تلاش، در نهایت توانستم پیام و عشق خود را به محبوب برسانم.
صائب به آرزوی دل خود نمی رسی
تا پاک از آرزو نکنی لوح سینه را
هوش مصنوعی: تو هرگز به آرزوی قلبیات نخواهی رسید تا زمانی که لوح سینهات را از آرزوها پاک نسازی.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۴۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/04/28 05:06
محسن حیدرزاده جزی
در بیت 5 روح من درست است .