گنجور

غزل شمارهٔ ۷۳۸

با زلف کار نیست رخ یار دیده را
ره می گزد چو مار، به منزل رسیده را
بی حسن نیست خلوت آیینه مشربان
معشوق در کنار بود پاک دیده را
بسیار زخم هست که خاک است مرهمش
نتوان به رشته دوخت دهان دریده را
دایم ز خوی خود کشد آزار بدگهر
خون است شیر، کودک پستان گزیده را
زندان جان پاک بود تنگنای جسم
در خم قرار نیست شراب رسیده را
ما را مبر به باغ که از سیر لاله زار
یک داغ صد هزار شود داغ دیده را
از درد بی خبر بود آن کس که می کند
با سگ گزیده نسبت مردم گزیده را
با قد خم ز عمر اقامت طمع مدار
در آتش است نعل، کمان کشیده را
در بحر تنگ ظرف جهان، چند چون حباب
در دل گره کنم نفس آرمیده را؟
از صحبت خسیس حذر کن که می شود
یک برگ کاه، مانع پرواز دیده را
در علم آشنایی آن چشم عاجزست
صائب که رام کرد غزال رمیده را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با زلف کار نیست رخ یار دیده را
ره می گزد چو مار، به منزل رسیده را
هوش مصنوعی: زلف یار کارش آسان نیست، همچون ماری که به آرامی حرکت می‌کند. وقتی به هدف می‌رسد، راه خود را می‌یابد.
بی حسن نیست خلوت آیینه مشربان
معشوق در کنار بود پاک دیده را
هوش مصنوعی: در خلوتی که معشوق قرار دارد، زیبایی و دلنشینی وجود ندارد اگر که حسن و زیبایی در آن نباشد. در کنار معشوق، فقط کسی می‌تواند از عشق و زیبایی لذت ببرد که پاک و بی‌آلایش باشد.
بسیار زخم هست که خاک است مرهمش
نتوان به رشته دوخت دهان دریده را
هوش مصنوعی: زخم‌های زیادی وجود دارند که فقط خاک می‌تواند آن‌ها را درمان کند و نمی‌توان برای زخم‌های عمیق و باز، هیچ چاره‌ای اندیشید.
دایم ز خوی خود کشد آزار بدگهر
خون است شیر، کودک پستان گزیده را
هوش مصنوعی: همیشه از طبیعت بد خود رنج می‌برد. مانند این‌که شیر، که ذاتش خون‌خوار است، کودک را که از پستان می‌مکد، آزار می‌دهد.
زندان جان پاک بود تنگنای جسم
در خم قرار نیست شراب رسیده را
هوش مصنوعی: زندانی شدن روح پاک در این بدن محدود است. در زمان حال، دیگر حسرتی برای نسبت دادن شراب رسیده وجود ندارد.
ما را مبر به باغ که از سیر لاله زار
یک داغ صد هزار شود داغ دیده را
هوش مصنوعی: ما را به باغ مبر که از گشت و گذار در گلزار، صدها درد و رنج بر دل داغ‌دیده می‌گذرد.
از درد بی خبر بود آن کس که می کند
با سگ گزیده نسبت مردم گزیده را
هوش مصنوعی: کسی که از درد و رنج آگاه نیست، نمی‌تواند درک کند که چگونه باید با کسی که از جانب سگ گزیده شده، رفتار کند، مخصوصاً اگر خودش هم تجربه‌ای از گزیدگی نداشته باشد.
با قد خم ز عمر اقامت طمع مدار
در آتش است نعل، کمان کشیده را
هوش مصنوعی: به خاطر قد خمیده‌ات و عمر کوتاهت، به آینده امیدی نداشته باش. مانند دمی است که با نعل آتش در کمان کشیده شده، آماده برای رها شدن و در مسیر خطر قرار دارد.
در بحر تنگ ظرف جهان، چند چون حباب
در دل گره کنم نفس آرمیده را؟
هوش مصنوعی: در دنیای محدود و کوچک این جهان، چند بار می‌توانم مانند حباب‌ها نفس ایستاده را در دل بگذارم و به ماندن وادارش کنم؟
از صحبت خسیس حذر کن که می شود
یک برگ کاه، مانع پرواز دیده را
هوش مصنوعی: از گفتگو با آدم‌های بخیل دوری کن، زیرا یک حرف بی‌ارزش می‌تواند مانع دیدن زیبایی‌ها و شگفتی‌های دنیا شود.
در علم آشنایی آن چشم عاجزست
صائب که رام کرد غزال رمیده را
هوش مصنوعی: چشمی که در علم و آگاهی ناتوان است، نمی‌تواند به خوبی یک غزال وحشی را که فرار می‌کند، رام کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۳۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/02/08 07:05
امین کیخا

سیر کردن به معنی گشتن است اما معنی نگاه کردن هم میدهد به لری امروز هنوز معنی نگاه کردن می دهد و به کردی همچنین

1392/02/08 07:05
امین کیخا

طاقت همان پایاب است

1392/02/08 07:05
امین کیخا

اقامت در فارسی میانه مانشن و مانش و مانشت بوده است

1392/02/08 07:05
امین کیخا

نگارش طوفان از توفیدن است و باید روزی اصلاح شود

1394/08/17 13:11
کامران

دوست عزیزی سیر کردن را در زبان لری به معنای نگاه کردن مرقوم فرموده که سیل کردن درست میباشد

1403/08/03 16:11
یاسان

در لری هم «سِیل کِردِن» می‌گویند و هم «سِیر کِردِن» بسته به مکان و لهجه‌های متنوع لری. البته «ل» نیز بدل از «ر» است.

1394/08/17 13:11
بیبسواد

سیر کردن ای بسا همان سیل کردن باشد،
حتا کرمانیان سیل کردن را صرف میکنند: بسیلین به مانای نماشا کنید ، نگاه کنید

1395/02/04 15:05

طوفان از زبان یونانیست وریشه آن توفیدن نمیباشد

1395/08/18 19:11

اگر ز دست بلا بر فلک رود بدخوی/ ز دست خوی بد خویش در بلا باشد

1399/06/03 00:09
اسحاق

سیر در لغت‌نامهٔ ده‌خدا تماشا هم معنی شده در کنار معانی دیگرش.
اما کلمهٔ سیل در گفتار مردم افغانستان کاربرد بسیار دارد و به معنی نگاه کردن است.