غزل شمارهٔ ۷۳۷
مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را
دفتر مساز این ورق باد برده را
با زاهد فسرده مکن گفتگوی عشق
تلقین نکرده است کسی خون مرده را
تخمی که سوخت، سبز نگردد ز نوبهار
افسرده تر کند می گلگون فسرده را
بپذیر عذر باده کشان را، که همچو موج
در دست خویش نیست عنان، آب برده را
اندیشه کن ز باطن پیران که چون چنار
هست آتشی نهفته به دل سالخورده را
صائب نظر به سیب زنخدان یار نیست
دندان به پاره های دل خود فشرده را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را
دفتر مساز این ورق باد برده را
هوش مصنوعی: عمر خود را بیهوده حساب نکن و این ورق که باد آن را برده، به هیچ چیز تبدیل کن.
با زاهد فسرده مکن گفتگوی عشق
تلقین نکرده است کسی خون مرده را
هوش مصنوعی: با زاهد بیاحساس درباره عشق صحبت نکن؛ زیرا کسی به او یاد نداده که چگونه احساست عمیق را درک کند و او فقط به ظواهر مینگرد.
تخمی که سوخت، سبز نگردد ز نوبهار
افسرده تر کند می گلگون فسرده را
هوش مصنوعی: تخمهایی که در معرض آتش خراب شدهاند، هرگز با شروع بهار جوانه نخواهند زد و تنها دلتنگی و پژمردگی گلهای رنگی را بیشتر میکنند.
بپذیر عذر باده کشان را، که همچو موج
در دست خویش نیست عنان، آب برده را
هوش مصنوعی: عذر کسانی که شراب مینوشند را بپذیر، زیرا مانند موجی هستند که کنترل و تسلطی بر خود ندارند و به راحتی جریانات زندگی آنها را به سمت خود میبرد.
اندیشه کن ز باطن پیران که چون چنار
هست آتشی نهفته به دل سالخورده را
هوش مصنوعی: به عمق فکر پیران توجه کن، زیرا در دل هر سالخوردهای آتشی پنهان وجود دارد که مانند چناری است.
صائب نظر به سیب زنخدان یار نیست
دندان به پاره های دل خود فشرده را
هوش مصنوعی: نگاه صائب به زیباییهای یار نیست، بلکه دندانهایم را بر روی زخمهای قلبم فشردهام.