غزل شمارهٔ ۷۳۳
از باده چون کند عرق آلود ماه را
در چشم آفتاب بسوزد نگاه را
کارم به یوسفی است که از جلوه های شوخ
در رقص گردباد فکنده است چاه را
بر صفحه عذار تو، از نقطه های خال
کرده است کلک صنع نشان بوسه گاه را
طومار ناامیدی ما ناگشودنی است
پیچیده ایم در گره اشک، آه را
عشق است غمگسار دل ناتوان ما
برق است شمع بر سر بالین گیاه را
امید رحمت است عنان تاب، ورنه هست
آه ندامتی که بسوزد گناه را
چون سبزه از گرانی ما ماند زیر سنگ
شوقی که ساخت شهپر دیوار، کاه را
با دیده ندیده عاشق چها کند
رویی کز آفتاب دو دل کرده ماه را
چون خاک می کنند به سر آهوان چین
در روزگار زلف تو مشک سیاه را
هر غنچه ای که هست درین باغ و بوستان
دارد ازو شکستن طرف کلاه را
صائب همان ز دوری ره شکوه می کنیم
خوابیده کرد غفلت ما گرچه راه را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از باده چون کند عرق آلود ماه را
در چشم آفتاب بسوزد نگاه را
هوش مصنوعی: وقتی که باده بر روی چهره زیبای ماه اثر میگذارد، نگاه به آن در برابر نور آفتاب دچار سوزش و آزار میشود.
کارم به یوسفی است که از جلوه های شوخ
در رقص گردباد فکنده است چاه را
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم تا همچون یوسف، زیباییها و بازیگوشیهای زندگی را در حالی که در چاه مشکلات و چالشها گرفتار شدهام، بررسی کنم.
بر صفحه عذار تو، از نقطه های خال
کرده است کلک صنع نشان بوسه گاه را
هوش مصنوعی: بر چهره زیبای تو، هنرمند با دقت نقاطی را به عنوان نشانههایی از بوسه قرار داده است.
طومار ناامیدی ما ناگشودنی است
پیچیده ایم در گره اشک، آه را
هوش مصنوعی: ما در یک طومار پر از ناامیدی گیر افتادهایم و گرههای این طومار با اشک و آه ما محکم شده است.
عشق است غمگسار دل ناتوان ما
برق است شمع بر سر بالین گیاه را
هوش مصنوعی: عشق مانند غمخوار و تسکیندهندهای برای دل ضعیف ماست، همانطور که نور برق به شمع روشنایی میبخشد.
امید رحمت است عنان تاب، ورنه هست
آه ندامتی که بسوزد گناه را
هوش مصنوعی: اگر به رحمت الهی امیدوار باشیم، میتوانیم از گناهانمان رهایی یابیم. اما اگر این امید را نداشته باشیم، حس ندامت و پشیمانی چنان سوزاننده خواهد بود که گناهان را به کلی میسوزاند.
چون سبزه از گرانی ما ماند زیر سنگ
شوقی که ساخت شهپر دیوار، کاه را
هوش مصنوعی: مثل سبزهای که زیر سنگ فشار مانده است، شوقی که موجی در دیوار به وجود آورده، از کاه ایستاده است.
با دیده ندیده عاشق چها کند
رویی کز آفتاب دو دل کرده ماه را
هوش مصنوعی: عاشق با چشمی که نمیبیند چه باید کرد وقتی که چهرهای که مانند ماه است، به طرز زیبایی از آفتاب پرنورتر شده است؟
چون خاک می کنند به سر آهوان چین
در روزگار زلف تو مشک سیاه را
هوش مصنوعی: وقتی که خاک بر سر آهوهای چین میریزند، در دوران زلف تو، مشک سیاه را (به این معنی که زیبایی و جذابیت تو، مانند مشک سیاه، در روزگار خاصی به اوج میرسد).
هر غنچه ای که هست درین باغ و بوستان
دارد ازو شکستن طرف کلاه را
هوش مصنوعی: هر گل و غنچهای که در این باغ و بوستان وجود دارد، به نوعی نشانهای از زیبایی و زینت کلاه را خواهد شکست.
صائب همان ز دوری ره شکوه می کنیم
خوابیده کرد غفلت ما گرچه راه را
هوش مصنوعی: از دوری، ما در دل خود به یاد شکوه و زیباییهای گذشته میافتیم و غفلت ما باعث شده است که به خواب برویم، حتی اگر هنوز راه را ببینیم.