گنجور

غزل شمارهٔ ۷۲۲

سودا به کوه و دشت صلا می‌دهد مرا
هر لاله‌ای پیالهٔ جدا می‌دهد مرا
مستانه جلوه‌های تو در هر نظاره‌ای
چون موج، سر به آبِ بقا می‌دهد مرا
میخانه‌ها به آب رسید از خمارِ من
مینا و جام، دادِ کجا می‌دهد مرا؟
سیلابِ من ز بیهده‌گردی است تیره دل
استادگی چو بحر، جلا می‌دهد مرا
بارست موی بر سرِ آزاده خاطران
از سایه کی فریب، هما می‌دهد مرا؟
در دیدهٔ سیاه‌دلانم اگر چه خوار
آبِ حیات، جان به بها می‌دهد مرا
این آتشی که در جگرِ من گرفته است
از جسمِ خود چو شمع غذا می‌دهد مرا
باغ و بهارِ من نفسِ آرمیده است
بیماری، نسیمِ شفا می‌دهد مرا
از بس لبم ز شکوهٔ لب‌تشنگی پُرست
تبخاله‌ها صدا چو درا می‌دهد مرا
سیرست چشمِ شبنمِ من، ورنه شاخِ گل
آغوش باز کرده صلا می‌دهد مرا
آن سبزه‌ام که سنگدلی‌های روزگار
در زیر سنگ نَشو و نَما می‌دهد مرا
آن خشک‌پاره‌ام که شود آب از انفعال
مُمسِک اگر به دستِ گدا می‌دهد مرا
در گوشِ قدردانی من حلقهٔ زرست
هر کس که گوشمالِ بجا می‌دهد مرا
در خاک و خون نشاندهٔ چشمِ ستاره‌ام
خاکسترِ سپهر جلا می‌دهد مرا
استادگی است قبله‌نما را دلیلِ راه
حیرت نشان به راهِ خدا می‌دهد مرا
این گردنی که من چو هدف برکشیده‌ام
صائب نشان به تیرِ قضا می‌دهد مرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سودا به کوه و دشت صلا می‌دهد مرا
هر لاله‌ای پیالهٔ جدا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: هر گل لاله‌ای که در دشت و کوه می‌بینم، مرا صدا می‌زند و دعوت می‌کند، گویی هر کدام از آن‌ها به من جامی جداگانه می‌دهند و مرا به سویی می‌کشند.
مستانه جلوه‌های تو در هر نظاره‌ای
چون موج، سر به آبِ بقا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: چهره‌های دلربای تو در هر نگاهی، مانند موجی که به دریا می‌نشیند، مرا به عمق بقا می‌کشاند.
میخانه‌ها به آب رسید از خمارِ من
مینا و جام، دادِ کجا می‌دهد مرا؟
هوش مصنوعی: میخانه‌ها پر از شادی و سرور شده‌اند، اما من در حال غرق در مستی خود هستم. الآن نمی‌دانم این مینا و جام کجا مرا می‌برند یا چه اتفاقی برایم خواهد افتاد.
سیلابِ من ز بیهده‌گردی است تیره دل
استادگی چو بحر، جلا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: احساسات من ناشی از بی‌هدف بودن و دل‌تنگی است. مانند دریای عمیق که آرامش را به من می‌بخشد و به من جلا می‌دهد.
بارست موی بر سرِ آزاده خاطران
از سایه کی فریب، هما می‌دهد مرا؟
هوش مصنوعی: آیا می‌توانم به تو بگویم که آزادگانی که در دلم خاطره‌های زیبایی دارند، مانند حضور سایه‌ای فریبنده، مرا به سمت خود می‌کشند؟
در دیدهٔ سیاه‌دلانم اگر چه خوار
آبِ حیات، جان به بها می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: اگرچه در چشم کسانی که دل تاریک دارند، آب حیات ارزشی ندارد، اما جانم با تمام وجودش به راحتی حاضر به فدا شدن است.
این آتشی که در جگرِ من گرفته است
از جسمِ خود چو شمع غذا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: این شعله‌ای که در دل من شعله‌ور است، از جسمم به مانند شمعی که سوخت می‌شود، تغذیه می‌کند و به من زندگی می‌بخشد.
باغ و بهارِ من نفسِ آرمیده است
بیماری، نسیمِ شفا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: باغ و بهار من حالا در حال استراحت و بیماری است، اما نسیم بهاری به من زندگی و شفا می‌بخشد.
از بس لبم ز شکوهٔ لب‌تشنگی پُرست
تبخاله‌ها صدا چو درا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: لبام از شکایت از تشنگی پر شده است و صدای تب و تابی که دارم، مانند صدای دراویی به گوش می‌رسد.
سیرست چشمِ شبنمِ من، ورنه شاخِ گل
آغوش باز کرده صلا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: چشم شبنم من در حال حرکت است، در حالی که شاخ گل با آغوش باز مرا صدا می‌زند.
آن سبزه‌ام که سنگدلی‌های روزگار
در زیر سنگ نَشو و نَما می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: من آن گیاه سبز هستم که با وجود تلخی‌ها و سختی‌های روزگار، هنوز توانسته‌ام در زیر سنگ‌ها ریشه دوانده و به زندگی ادامه دهم.
آن خشک‌پاره‌ام که شود آب از انفعال
مُمسِک اگر به دستِ گدا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: من مانند تکه‌ای چوب خشک هستم که اگر کسی با دلسوزی به من توجه کند، می‌توانم جان دوباره‌ای بگیرم. اگرچه کسی بی‌توجه باشد، نمی‌توانم تغییر کنم، اما اگر گدایی به من محبت کند، می‌توانم از انزوای خود خارج شوم و زندگی جدیدی آغاز کنم.
در گوشِ قدردانی من حلقهٔ زرست
هر کس که گوشمالِ بجا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: هر کسی که به موقع و درست به من تذکر می‌دهد، برای من گویی دُر و جواهری ارزشمند در گوشم آویخته است.
در خاک و خون نشاندهٔ چشمِ ستاره‌ام
خاکسترِ سپهر جلا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: چشم ستاره‌ام در خاک و خون فرو رفته و خاکستر آسمان به من زندگی می‌بخشد.
استادگی است قبله‌نما را دلیلِ راه
حیرت نشان به راهِ خدا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: صبر و استقامت مانند یک قطب‌نما عمل می‌کند و به من نشان می‌دهد که در مسیر حیرت و سرگردانی، چگونه به راه خدا هدایت شوم.
این گردنی که من چو هدف برکشیده‌ام
صائب نشان به تیرِ قضا می‌دهد مرا
هوش مصنوعی: من این گردن را که مانند هدف دراز کرده‌ام، به تیر سرنوشت نشانه می‌زنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1392/02/08 06:05
امین کیخا

مالیدن جز معنی مالش دادن در دو لغت پیش مالی و پس مالی به معنی اصطلاحات دادگاهی بوده اند در متون فارسی میانه