گنجور

غزل شمارهٔ ۷۲۰

غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا
نزدیک می کند به خدا، دست رد مرا
گو دیگری مکن طلب من، که لطف حق
هر روز پنج بار طلب می کند مرا
کیفیتم چو باده انگور شد زیاد
چندان که زد به فرق، حوادث لگد مرا
شد جوش خلق پرده چشم خداشناس
غافل ز بحر کرد هجوم زبد مرا
می ریخت اشک گرم ز مژگان آفتاب
روزی که بود آینه زیر نمد مرا
ترسانده است چشم مرا خار انتقام
بازی نمی دهد گل روی سبد مرا
چون لعل اگر چه در جگر سنگ خاره ام
از نور آفتاب مدد می رسد مرا
قارون شدم ز داغ، همانا درین بساط
عشق تو یافته است همین معتمد مرا
چندان که پا ز کوی خرابات می کشم
آب روان حکم قضا می برد مرا
صائب میان تازه خیالان اصفهان
بس باشد این غزل، گل روی سبد مرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا
نزدیک می کند به خدا، دست رد مرا
هوش مصنوعی: غم و اندوه من باعث می‌شود که مردم به من بد بگویند، اما این احساس نزدیک‌ترم می‌کند به خدا و دلیل آن هم این است که نمی‌خواهم کسی مرا نادیده بگیرد.
گو دیگری مکن طلب من، که لطف حق
هر روز پنج بار طلب می کند مرا
هوش مصنوعی: دیگر برای من تقاضای طلب نکن، زیرا لطف و رحمت خداوند هر روز پنج بار به سراغ من می‌آید و مرا می‌طلبد.
کیفیتم چو باده انگور شد زیاد
چندان که زد به فرق، حوادث لگد مرا
هوش مصنوعی: کیفیت من مثل شراب انگور به قدری افزایش یافته که حوادث زندگی به من آسیب زده و صدمه‌ای جدی به من وارد کرده است.
شد جوش خلق پرده چشم خداشناس
غافل ز بحر کرد هجوم زبد مرا
هوش مصنوعی: آشفتگی و شوق مردم، پرده‌ای از دید خداشناس را می‌سازد که غافل از عمق وجودش است و به شدت به سراغ من می‌آید.
می ریخت اشک گرم ز مژگان آفتاب
روزی که بود آینه زیر نمد مرا
هوش مصنوعی: در روزی که آینه زیر نمد بود، اشک‌های گرم از چشمانم می‌ریخت.
ترسانده است چشم مرا خار انتقام
بازی نمی دهد گل روی سبد مرا
هوش مصنوعی: چشم من را به خاطر انتقام، خارها ترسانده‌اند و گل زیبای من را از دسترس دور کرده‌اند.
چون لعل اگر چه در جگر سنگ خاره ام
از نور آفتاب مدد می رسد مرا
هوش مصنوعی: هر چند که من مانند سنگ سخت و بی‌روح هستم، اما همچنان از نور آفتاب بهره‌مند می‌شوم و زیبایی‌ها در وجودم نمایان می‌شود.
قارون شدم ز داغ، همانا درین بساط
عشق تو یافته است همین معتمد مرا
هوش مصنوعی: از شدت عشق تو به مانند قارون شده‌ام، زیرا تنها در این بازی عشق، همین اعتماد را در من یافته‌ای.
چندان که پا ز کوی خرابات می کشم
آب روان حکم قضا می برد مرا
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر از محله‌ی خراباتی‌ها دور می‌شوم، سرنوشت و تقدیر مرا به سمتی می‌برد که نمی‌توانم از آن فرار کنم.
صائب میان تازه خیالان اصفهان
بس باشد این غزل، گل روی سبد مرا
هوش مصنوعی: در میان افرادی که تازه به دنیای خیال وارد شده‌اند، این غزل به تنهایی برای من کافی است، مانند گلی که در سبد من قرار دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۲۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/05/03 15:08
بیگانه

غمگین نی ام که خلق شمارند بد مرا
نزدیک می کند به خدا دست رد مرا...