غزل شمارهٔ ۷۲
هر خسی قیمت نداند نالهٔ شبخیز را
خسروی باید که داند قدر این شبدیز را
خامشی دریا و گفت و گو خس و خاشاکِ اوست
پاککن از خار و خس این بحرِ گوهرخیز را
دفترِ گل را به آبِ چشم خواهد پاک شست
گر ببیند بلبل آن رخسارِ شبنمخیز را
تیزیِ مژگانِ او گفتم شود از خواب کم
خوابِ سنگین شد فسان آن دشنهٔ خونریز را
عشقِ خونخوار از دلِ پرخون فزون گیرد خبر
بیش دارد پاس ساقی ساغرِ لبریز را
شوکت شاهی سبکسنگ است در میزانِ عدل
عشق میگیرد به خونِ کوهکن پرویز را
در قیامت کشتهٔ ناز تو میغلطد به خون
برنیاید زود خون از زخم، تیغِ تیز را
در بهارِ سرخرویی همچو جنّت غوطه داد
فکرِ رنگینِ تو صائب خطّهٔ تبریز را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر خسی قیمت نداند نالهٔ شبخیز را
خسروی باید که داند قدر این شبدیز را
هوش مصنوعی: هر کسی که ارزش نالهٔ نیمهشب را نداشته باشد، شخصی بزرگ و با شناخت باید بداند که قدر این شبدیز (اسب با ارزش و زیبا) چهقدر است.
خامشی دریا و گفت و گو خس و خاشاکِ اوست
پاککن از خار و خس این بحرِ گوهرخیز را
هوش مصنوعی: سکوت دریا و سخن گفتن علفهای هرز و زبالههایش همین است. این دریای پر از گوهر را از خاشاک و خارها پاک کن.
دفترِ گل را به آبِ چشم خواهد پاک شست
گر ببیند بلبل آن رخسارِ شبنمخیز را
هوش مصنوعی: اگر بلبل آن چهرهی زیبا و درخشنده را ببیند، با اشکهایش دفتر گل را پاک خواهد کرد.
تیزیِ مژگانِ او گفتم شود از خواب کم
خوابِ سنگین شد فسان آن دشنهٔ خونریز را
هوش مصنوعی: مژگان تیز او باعث میشود که خواب سنگینم کم شود و آن دشنه خطرناک، همانند داستانی غمانگیز در ذهنم نقش میبندد.
عشقِ خونخوار از دلِ پرخون فزون گیرد خبر
بیش دارد پاس ساقی ساغرِ لبریز را
هوش مصنوعی: عشق بیرحم از دل پر درد و رنج بیشتر خبر میبرد و ساقی از ساغر پر، آگاهی بیشتری دارد.
شوکت شاهی سبکسنگ است در میزانِ عدل
عشق میگیرد به خونِ کوهکن پرویز را
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت سلطنت در مقیاس عدالت عشق، با جان و خون کوهکن پرویز اندازهگیری میشود.
در قیامت کشتهٔ ناز تو میغلطد به خون
برنیاید زود خون از زخم، تیغِ تیز را
هوش مصنوعی: در روز قیامت، کسی که به خاطر زیباییات کشته شده، در خون خود میغلطد و خون از زخمهایش بهراحتی نمیریزد، چون تیغی که او را زده، تیز است.
در بهارِ سرخرویی همچو جنّت غوطه داد
فکرِ رنگینِ تو صائب خطّهٔ تبریز را
هوش مصنوعی: بهار سرخروی تو، مانند بهشتی است که افکار رنگین تو را در تبریز غوطهور کرده است.

صائب