غزل شمارهٔ ۷۱۲
تیغ زبان لاف نباشد کمال را
ماه تمام زشت نماید هلال را
دود از نهاد آتش دوزخ برآورد
بیرون اگر دهم عرق انفعال را
گل دیده ور ز شبنم روشن گهر شود
ز اهل نظر مساز نهان آن جمال را
دم را شمرده خرج در آیینه خانه کن
از قیل و قال تیره مکن اهل حال را
طفلی که در جبلت او هست زیرکی
از گوشوار به شمرد گوشمال را
هر گاه سایه تو نهد رو به کوتهی
چون آفتاب باش مهیا زوال را
مشرب نچیده است تعین به خویشتن
باشد به رنگ ظرف، نمایش زلال را
تا زلف مشکبار تو آمد به روی کار
در ناف، مشک خون جگر شد غزال را
رحم است بر کسی که ز کوتاه دیدگی
جوید در آب و آینه آن بی مثال را
روشن گهر ز مرگ نترسد که آفتاب
بسیار دیده است پس سر زوال را
در خامشی گریز که اهل کمال کرد
این شیوه ستوده بسی بی کمال را
بی پرده شد چو گنج به تاراج می رود
شهرت بلاست مردم پوشیده حال را
امید التیام، لب سایلان نداشت
جود تو مهر کرد دهان سؤال را
بند از زبان بسته به همدست واشود
شد دست بسته سرمه گفتار لال را
ز آهستگی بلند شود پایه سخن
صائب کشیده دار عنان خیال را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تیغ زبان لاف نباشد کمال را
ماه تمام زشت نماید هلال را
هوش مصنوعی: زبان تند و ادعایی نمیتواند به کمال و زیبایی واقعی برسد، چرا که مانند ماه کامل، هلالی را زشت نشان میدهد.
دود از نهاد آتش دوزخ برآورد
بیرون اگر دهم عرق انفعال را
هوش مصنوعی: دود ناشی از آتش جهنم به بیرون میآید، اگر من به اثری از خودم توجه کنم.
گل دیده ور ز شبنم روشن گهر شود
ز اهل نظر مساز نهان آن جمال را
هوش مصنوعی: اگر گلی با شبنم سرشار شود، زیبایی او در نظر اهل نظر پنهان نخواهد ماند. پس به زیبایی آن جمال نزدیک نشوید و آن را در خفا نگه ندارید.
دم را شمرده خرج در آیینه خانه کن
از قیل و قال تیره مکن اهل حال را
هوش مصنوعی: نفست را با دقت و مراقبت خرج کن و در زندگیات به زیبایی و آرامش توجه داشته باش. نگذار حواشی و سر و صداهای بیمورد، افرادی که در حال و مقام هستند را دچار تیرهروزی و پریشانی کنند.
طفلی که در جبلت او هست زیرکی
از گوشوار به شمرد گوشمال را
هوش مصنوعی: کودکی که در ذاتش هوش و ذکاوت وجود دارد، میتواند از کوچکترین نشانهها و تجربیات درس بگیرد و رشد کند.
هر گاه سایه تو نهد رو به کوتهی
چون آفتاب باش مهیا زوال را
هوش مصنوعی: هر وقت که سایهات به سمت کوتاه شدن برود، مانند خورشید آمادهی زوال باش.
مشرب نچیده است تعین به خویشتن
باشد به رنگ ظرف، نمایش زلال را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ویژگیها و ماهیت واقعی انسانها تحت تأثیر عواملی قرار میگیرد که به آنها اختصاص داده شده است. یعنی آنچه که ما از خود نشان میدهیم، گاه به مانند رنگ ظرفی است که در آن قرار داریم و به این صورت میتوانیم زیبایی و صفا را به نمایش بگذاریم. در حقیقت، نشان دادن زلالی و وضوح، به شرایط و محیطی که در آن هستیم وابسته است.
تا زلف مشکبار تو آمد به روی کار
در ناف، مشک خون جگر شد غزال را
هوش مصنوعی: زمانی که زلفهای خوشبو و مشکی تو بر روی زمین افتاد، مشک خون دل غزال را فدا کرد.
رحم است بر کسی که ز کوتاه دیدگی
جوید در آب و آینه آن بی مثال را
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر کمعمق نگریش به دنبال حقیقت و زیبایی در آب و آینه میگردد، سزاوار رحمت است.
روشن گهر ز مرگ نترسد که آفتاب
بسیار دیده است پس سر زوال را
هوش مصنوعی: کسی که درخشان و با ارزش است از مرگ نمیترسد، زیرا تجربههای زیادی را در زندگی گذرانده و با سختیها دست و پنجه نرم کرده است. او به خوبی میداند که پایانها در واقع آغازهای جدیدی هستند.
در خامشی گریز که اهل کمال کرد
این شیوه ستوده بسی بی کمال را
هوش مصنوعی: در سکوت دوری کن، زیرا کسانی که به کمال رسیدهاند، این روش را نیکو شمردهاند برای افرادی که هنوز به کمال نرسیدهاند.
بی پرده شد چو گنج به تاراج می رود
شهرت بلاست مردم پوشیده حال را
هوش مصنوعی: زمانی که رازها و حقایق آشکار میشود، مانند گنجی که به تاراج میرود، شهرت و اعتبار جایی برای پنهان کاری نمیگذارد و مردم به حال کسانی که از حقیقت خود محافظت میکنند، توجه نمیکنند.
امید التیام، لب سایلان نداشت
جود تو مهر کرد دهان سؤال را
هوش مصنوعی: امید به بهبودی، در دل سائلان نمیجست، اما مهربانی تو زبان سوال را گشود.
بند از زبان بسته به همدست واشود
شد دست بسته سرمه گفتار لال را
هوش مصنوعی: زبان بسته به کمک همدستی از بند رها شد و به بستن دست لال، سرمهٔ گفتار را بیان کرد.
ز آهستگی بلند شود پایه سخن
صائب کشیده دار عنان خیال را
هوش مصنوعی: با آرامی و احتیاط، سخن را شروع کن و خیال را در دست بگیر.