گنجور

غزل شمارهٔ ۷۰۲

دریاب صبح فیض نسیم بهار را
در دیده جا ده این نفس بی غبار را
با درد خود گذار من خاکسار را
از روی گردباد میفشان غبار را
سهل است اگر به خواب شب قدر بگذرد
در خواب مگذران دم صبح بهار را
از چشم او به یک نگه خشک قانعیم
طی کرده ایم خواهش بوس و کنار را
بیرون شدن ز عالم تکلیف، نعمتی است
دیوانه از خدا طلبد نوبهار را
بی اختیار خون ز لب زخم می چکد
نتوان ز شکوه بست دهان خمار را
با روی سخت، خرده ز ممسک توان گرفت
آهن ز صلب سنگ برآرد شرار را
گم می شوند خلق به زیر فلک تمام
گوهر نبندد این صدف بی قرار را
دنبال صید، قطره بی جا نمی زنم
من رام می کنم به رمیدن شکار را
شب زنده دار باش که شب روز روشن است
در چشم باز، دیده شب زنده دار را
تاب شکنجه ات نبود گر ز چشم شور
صائب نهفته دار دل داغدار را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دریاب صبح فیض نسیم بهار را
در دیده جا ده این نفس بی غبار را
هوش مصنوعی: بیدار شو و از هوای صبحگاهی و لطافت بهار لذت ببر؛ این لحظه‌ای خالص و بدون آلودگی است که باید در دل خود نگه‌داری.
با درد خود گذار من خاکسار را
از روی گردباد میفشان غبار را
هوش مصنوعی: با مشکل و درد خود، مرا که خاکسار هستم، از روی گردباد دور کن و غبار را پخش نکن.
سهل است اگر به خواب شب قدر بگذرد
در خواب مگذران دم صبح بهار را
هوش مصنوعی: به آسانی می‌توان شب قدر را در خواب گذراند، اما نباید صبح بهار را در خواب بگذرانیم.
از چشم او به یک نگه خشک قانعیم
طی کرده ایم خواهش بوس و کنار را
هوش مصنوعی: از نگاه او به یک چشم برهم زدن راضی هستیم و برای رسیدن به عشق و محبت، تلاش و انتظار زیادی کرده‌ایم.
بیرون شدن ز عالم تکلیف، نعمتی است
دیوانه از خدا طلبد نوبهار را
هوش مصنوعی: خروج از دنیای وظایف و مسئولیت‌ها، هدیه‌ای ارزشمند است که تنها افرادی دیوانه می‌توانند از خدا بخواهند تا دوباره بهار را تجربه کنند.
بی اختیار خون ز لب زخم می چکد
نتوان ز شکوه بست دهان خمار را
هوش مصنوعی: خون بی‌اختیار از لب زخم می‌چکد و نمی‌توان دهان کسی را که در حال شکایت و ناله است، بست.
با روی سخت، خرده ز ممسک توان گرفت
آهن ز صلب سنگ برآرد شرار را
هوش مصنوعی: با روی سخت و استوار، می‌توان از یک شخص بخیل چیزهایی به دست آورد. همچنان که آهن از صخره‌های سخت، جرقه‌ای را به وجود می‌آورد.
گم می شوند خلق به زیر فلک تمام
گوهر نبندد این صدف بی قرار را
هوش مصنوعی: همه در زیر آسمان به طور ناگهانی ناپدید می‌شوند، اما این صدف بی‌صبر هرگز هیچ گوهر ارزشمندی را نمی‌بندد.
دنبال صید، قطره بی جا نمی زنم
من رام می کنم به رمیدن شکار را
هوش مصنوعی: من در تلاش برای شکار، بی‌هدف و بی‌جا ضربه نمی‌زنم؛ بلکه با آرامش و تدبیر، شکارم را تسخیر می‌کنم.
شب زنده دار باش که شب روز روشن است
در چشم باز، دیده شب زنده دار را
هوش مصنوعی: در شب بیدار باش، چرا که شب در برابر چشمان باز، می‌تواند روشنایی روز را به تصویر بکشد.
تاب شکنجه ات نبود گر ز چشم شور
صائب نهفته دار دل داغدار را
هوش مصنوعی: اگر تحمل درد و رنج تو را نداشتم، به خاطر زیبایی که در دل دارم و دلم پر از غم است، چشم‌های حسود را از خود دور می‌کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۰۲ به خوانش عندلیب