غزل شمارهٔ ۷۰
شد غرورِ حسن از خط بیش آن طناز را
بوی این ریحان گرانتر کرد خوابِ ناز را
انتظارِ صید دارد زاهدان را گوشهگیر
نیست از سیری، ز دنیا چشمبستن باز را
در هوای رستگاری نیست بالافشانیم
میکنم از بال بیرون قوّتِ پرواز را
آنچنان کز برگِ گل گردید رسوا بوی گل
پردهٔ بسیارِ من بیپرده کرد این راز را
از هدف گردِ خدنگِ گرمرو ظاهر شود
هست خاکستر ز دلها شعلهٔ آواز را
نیست پروا عشق را از نخوتِ اربابِ عقل
مستیِ کبکان فزاید جرأتِ شهباز را
کرد صائب عیبجویان را به کمحرفی خموش
از خموشی شمع میبندد دهانِ گاز را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد غرورِ حسن از خط بیش آن طناز را
بوی این ریحان گرانتر کرد خوابِ ناز را
هوش مصنوعی: زیبایی و جاذبهی آن طناز باعث شده است که حتی خط و خطوط چهرهاش، بیشتر از همیشه بر تنش جلوه کند و عطری دلانگیز از گل ریحان بیشتر خواب و راحتی او را تحت تأثیر قرار دهد.
انتظارِ صید دارد زاهدان را گوشهگیر
نیست از سیری، ز دنیا چشمبستن باز را
هوش مصنوعی: زاهدان گوشهگیر در انتظار شکار معنوی هستند و این انتظار به این دلیل است که از دنیای مادی سیر شدهاند و به آن بیتوجهی میکنند.
در هوای رستگاری نیست بالافشانیم
میکنم از بال بیرون قوّتِ پرواز را
هوش مصنوعی: در جستجوی نجات و رستگاری، نیازی به پرواز و شوق و ذوق ندارم. به جای آن، تلاش میکنم تا از تواناییهای درونیام برای حرکت و پیشرفت استفاده کنم.
آنچنان کز برگِ گل گردید رسوا بوی گل
پردهٔ بسیارِ من بیپرده کرد این راز را
هوش مصنوعی: بویی که از گل برخاست، چقدر افشا کننده بود. این عطر شگفتانگیز پردهها و رازهای پنهان من را به وضوح نشان داد.
از هدف گردِ خدنگِ گرمرو ظاهر شود
هست خاکستر ز دلها شعلهٔ آواز را
هوش مصنوعی: از هدف پرتاب تیر داغی نمایان میشود؛ همانطور که آتش در دلها از خاکستر برمیخیزد و صدا میکند.
نیست پروا عشق را از نخوتِ اربابِ عقل
مستیِ کبکان فزاید جرأتِ شهباز را
هوش مصنوعی: عشق هیچ ترسی از خود بزرگبینی افراد عقلگرا ندارد، بلکه مانند مستی کبکها به شجاعت شهبازها افزوده میشود.
کرد صائب عیبجویان را به کمحرفی خموش
از خموشی شمع میبندد دهانِ گاز را
هوش مصنوعی: صائب با کم حرفی خود، عیبجویان را به سکوت مینشاند، همچنان که شمع با خاموشیاش دهان را میبندد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/04/30 12:06
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
بیت پنجم «خدنگ گر مرو» به صورت ذیل، اصلاح شود:
از هدف، گرد «خدنگ گرمرو»، ظاهر شود / هست خاکستر ز دلها، شعلهی آواز را
مظفر محمدی الموتی

صائب