غزل شمارهٔ ۶۸۹۸
از دل مپرس، خانه به سیلاب داده ای
تعلیم بی قراری سیماب داده ای
در زیر تیغ، بستر راحت فکنده ای
در چشم فتنه داد شکرخواب داده ای
عقد خرد به دختر رز برفشانده ای
نقد حیات را به می ناب داده ای
بر دستبرد تیغ قضا دل نهاده ای
پهلوی چرب خویش به قصاب داده ای
چون خار و خس ز کجروشی های روزگار
خود را به دست سیلی سیلاب داده ای
در ابروی تو دید و قضای گذشته کرد
ایمان به چین ابروی محراب داده ای
می گفت صفحه رخ او خوش قلم ترست
جولان بوسه بر رخ مهتاب داده ای
صائب ز خارخار محبت چه آگه است؟
پهلو به روی بستر سنجاب داده ای
غزل شمارهٔ ۶۸۹۷: ای آن که دل به عمر سبکرو نهادهایغزل شمارهٔ ۶۸۹۹: من کیستم، چو پل دل خود آب کرده ای
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از دل مپرس، خانه به سیلاب داده ای
تعلیم بی قراری سیماب داده ای
هوش مصنوعی: از دل من چیزی نپرس؛ چون تو خودت باعث شدهای که این دل مثل سیلاب آشفته باشد و آرامش را از دست بدهد.
در زیر تیغ، بستر راحت فکنده ای
در چشم فتنه داد شکرخواب داده ای
هوش مصنوعی: تو در شرایط سخت و خطرناک، آرامش و راحتی را برای خود فراهم کردهای و در برابر مشکلات، شکرگزاری و رضایت نشان میدهی.
عقد خرد به دختر رز برفشانده ای
نقد حیات را به می ناب داده ای
هوش مصنوعی: تو با عقل و درایت، دختر زیبا و باوقار را به همسری انتخاب کردهای و به او بهترین و باارزشترین داراییات را که زندگیات است، تقدیم کردهای.
بر دستبرد تیغ قضا دل نهاده ای
پهلوی چرب خویش به قصاب داده ای
هوش مصنوعی: تو برای سرنوشت خود مانند شکار در دام افتادهای و به هدف هوسهای خود، زندگیات را به کسی سپردهای که میتواند به راحتی تو را به قتل برساند.
چون خار و خس ز کجروشی های روزگار
خود را به دست سیلی سیلاب داده ای
هوش مصنوعی: تو مانند گیاهان بیارزش و خار و خس به خاطر رفتارهای نادرست و ناپایدار زندگی، خود را در معرض خطر و آسیب قرار دادهای.
در ابروی تو دید و قضای گذشته کرد
ایمان به چین ابروی محراب داده ای
هوش مصنوعی: در ابروی تو دیدم که برای قضای گذشته توبه کردهام و به خاطر زیبایی ابروی تو، ایمانم را به چنگ آوردهام.
می گفت صفحه رخ او خوش قلم ترست
جولان بوسه بر رخ مهتاب داده ای
هوش مصنوعی: او میگفت که زیبایی چهرهاش از بهترین نقاشیها هم زیباتر است و تو بوسهای بر چهرهاش زدهای که همچون نور ماه درخشان و دلرباست.
صائب ز خارخار محبت چه آگه است؟
پهلو به روی بستر سنجاب داده ای
هوش مصنوعی: محبت به حدی پر از درد و مشکل است که صائب از آن خبر ندارد. تو در حالی که در وضعیت راحتی به سر میبری، به دردهای عشق بیتوجهی.