گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۹۶

در خاک و خون کشید مرا ترک‌زاده‌ای
مژگان به نازبالش دل تکیه داده‌ای
بر بادپای وعده خلاقی نشسته‌ای
چون سیل در قلمرو دل‌ها فتاده‌ای
چون دزد خال، نقب به دل‌ها رسانده‌ای
چون زلف، بند بر رگ جان‌ها نهاده‌ای
چون ابر نوبهار ز روی عرق‌فشان
چندین هزار خانه به سیلاب داده‌ای
چون آه گرم ریشه به دل‌ها دوانده‌ای
چون برق بی‌امان به نیستان فتاده‌ای
خود را به چشم عرض تجمل ندیده‌ای
بر روی آبگینه نظر ناگشاده‌ای
دل‌های بی‌قرار ز مردم گرفته‌ای
با خویشتن قرار نکویی نداده‌ای
چون عافیت ز خاطر عاشق رمیده‌ای
دنبال شوخ‌چشمی خود، سر نهاده‌ای
چین در کمند زلف تصرف فکنده‌ای
خنجر به خون بی‌گنهان آب داده‌ای
نشتر ز غمزه در رگ دل‌ها شکسته‌ای
سیلاب خون ز دیده مردم گشاده‌ای
در لافگاه دعوی دل، طوق عاجزی
از تیغ کج به گردن شیران نهاده‌ای
از ترکشش شهاب فلک تیر بی‌پری
در قبضه‌اش کمان مه نو کباده‌ای
دل‌های برق‌سیر پریشان‌خرام را
از چین زلف سلسله برپا نهاده‌ای
در انتظار صحبت پروانه‌مشربان
چون شمع تا به صبح به یک پا ستاده‌ای
اوراق شادمانی گل‌های باغ را
در پیش چشم بلبل، بر باد داده‌ای
غیر از عرق که می‌کند از روی یار گل
صائب که دید شبنم خورشیدزاده‌ای؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در خاک و خون کشید مرا ترک‌زاده‌ای
مژگان به نازبالش دل تکیه داده‌ای
هوش مصنوعی: ترک‌زاده‌ای با زیبایی و ناز، دل مرا در میان خاک و خون به شدت متاثر کرده و در آغوش خود گرفته است.
بر بادپای وعده خلاقی نشسته‌ای
چون سیل در قلمرو دل‌ها فتاده‌ای
هوش مصنوعی: تو مانند سیلی هستی که در دل‌ها جریان یافته‌ای و بر اساس وعده‌های خلاقی که داده‌ای، در زندگی دیگران تأثیرگذار شده‌ای.
چون دزد خال، نقب به دل‌ها رسانده‌ای
چون زلف، بند بر رگ جان‌ها نهاده‌ای
هوش مصنوعی: تو مانند دزدی که به آرامی وارد دل‌ها شده، انگار زلفی که بر روی جان‌ها پیچیده و آنها را در بند کشیده‌ای.
چون ابر نوبهار ز روی عرق‌فشان
چندین هزار خانه به سیلاب داده‌ای
هوش مصنوعی: مانند ابرهای بهاری که با ریزش باران، هزاران خانه را غرق آب کرده‌ای، تو نیز به خاطر زیبایی و جاذبه‌ات دل‌ها را پر از شور و شوق کرده‌ای.
چون آه گرم ریشه به دل‌ها دوانده‌ای
چون برق بی‌امان به نیستان فتاده‌ای
هوش مصنوعی: زمانی که به دل‌ها نفوذ کرده‌ای و مانند برقی ناگهانی به نیستان آسیب رسانده‌ای، احساسات عمیق و تأثیرگذار در دل‌ها به وجود آورده‌ای.
خود را به چشم عرض تجمل ندیده‌ای
بر روی آبگینه نظر ناگشاده‌ای
هوش مصنوعی: تو خودت را با زیبایی‌های ظاهری نمی‌سنجدی، اما مانند آبگینه‌ای هستی که هنوز کسی به آن نگاه نکرده و آن را نشکافته.
دل‌های بی‌قرار ز مردم گرفته‌ای
با خویشتن قرار نکویی نداده‌ای
هوش مصنوعی: دل‌های نگران و آشفته مردم را با خودت آرامش نداده‌ای و به آنها محبت نکرده‌ای.
چون عافیت ز خاطر عاشق رمیده‌ای
دنبال شوخ‌چشمی خود، سر نهاده‌ای
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که عاشق از آرامش دور شده و به خاطر جذابیت محبوب خود، همه چیز را فراموش کرده و به دنبال اوست.
چین در کمند زلف تصرف فکنده‌ای
خنجر به خون بی‌گنهان آب داده‌ای
هوش مصنوعی: تو با زیبایی‌های موهایت ابهتی به وجود آورده‌ای که موجب اسارت شده است. تو نیز مثل کسی هستی که بی‌گناهانی را به درد و رنج انداخته و به آن‌ها آسیب رسانده‌ای.
نشتر ز غمزه در رگ دل‌ها شکسته‌ای
سیلاب خون ز دیده مردم گشاده‌ای
هوش مصنوعی: غمزه‌ای که تو داشتی، به قلب‌ها آسیب زده و خون را از دل‌ها به راه انداخته‌ای که مردم را تحت تأثیر قرار داده است.
در لافگاه دعوی دل، طوق عاجزی
از تیغ کج به گردن شیران نهاده‌ای
هوش مصنوعی: در میان ادعاهای بزرگ و نازیدن به دل، تو به زعم خود، نشانی از ناتوانی را به گردن شیران بزرگ آویخته‌ای.
از ترکشش شهاب فلک تیر بی‌پری
در قبضه‌اش کمان مه نو کباده‌ای
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از یک کمان و تیر است که به وسیله شهابی از آسمان به وجود آمده است. این کمان مانند کمان ماه نو به نظر می‌رسد که بدون پر است، و تصویری از قدرت و زیبایی را به نمایش می‌گذارد. به عبارت دیگر، هنرمندانه به ترکیب عناصر آسمانی و زمینی پرداخته و حالتی جادویی و شاعرانه به تصویر کشیده است.
دل‌های برق‌سیر پریشان‌خرام را
از چین زلف سلسله برپا نهاده‌ای
هوش مصنوعی: دل‌های بی‌قرار و آشفته را با چین و زلف زیبای خود به حرکت درآورده‌ای.
در انتظار صحبت پروانه‌مشربان
چون شمع تا به صبح به یک پا ستاده‌ای
هوش مصنوعی: شمع به خاطر اینکه پروانه‌ها به آن نزدیک شوند، تا صبح به یک پا ایستاده و منتظر است.
اوراق شادمانی گل‌های باغ را
در پیش چشم بلبل، بر باد داده‌ای
هوش مصنوعی: تو باعث شده‌ای که گل‌های باغ، شادابی و زیبایی خود را در برابر چشم بلبل از دست بدهند و به نوعی این حالت را نابود کرده‌ای.
غیر از عرق که می‌کند از روی یار گل
صائب که دید شبنم خورشیدزاده‌ای؟
هوش مصنوعی: غیر از عرقی که از چهره معشوق می‌ریزد، چه چیز دیگری می‌تواند مانند صبح‌دانه‌ای که از خورشید به وجود آمده، وجود داشته باشد؟