گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۹۴

روی زمین به زلف معنبر گرفته ای
با این سپه چه ملک محقر گرفته ای
چشم ستمگر تو کجا، مردمی کجا
بادام تلخ را چه به شکر گرفته ای؟
حیف آیدت به قیمت دل خاک اگر دهی
چون گل پی فریب به کف زر گرفته ای
خورشید را به حلقه فتراک بسته ای
امروز چون شکاری لاغر گرفته ای؟
در آب و آتشم مفکن روز بازخواست
چون در ازل ز خاک مرا برگرفته ای
آتش ز نغمه توام ای نی به جان فتاد
این چاشنی ز لعل که دیگر گرفته ای؟
لوح مزار دشمن بیهوده گو شود!
این سایه ای که از سر ما برگرفته ای
صائب تو از کجا، روش مولوی کجا؟
چون پرده حیا ز میان برگرفته ای؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی زمین به زلف معنبر گرفته ای
با این سپه چه ملک محقر گرفته ای
هوش مصنوعی: بر روی زمین با موهای زیبا و جذابت چه پادشاهی را به خود محصور کرده‌ای، در حالی که این سپاه بی‌قدر و اندک به نظر می‌رسد.
چشم ستمگر تو کجا، مردمی کجا
بادام تلخ را چه به شکر گرفته ای؟
هوش مصنوعی: چشم ستمگر تو کجا و مردم کجا؟ چه ربطی دارد که بادام تلخ را با شکر شیرین کرده‌ای؟
حیف آیدت به قیمت دل خاک اگر دهی
چون گل پی فریب به کف زر گرفته ای
هوش مصنوعی: چقدر نادرست است که دل خود را به بهای ناچیز و بی‌ارزش بفروشی، در حالی که به خاطر زیبایی ظاهری و تظاهر به ارزشمندی، به چیزهایی که در دست داری دلخوش کرده‌ای.
خورشید را به حلقه فتراک بسته ای
امروز چون شکاری لاغر گرفته ای؟
هوش مصنوعی: امروز خورشید را مانند یک شکار لاغر و بی‌نوایی به دام انداخته‌ای، انگار که آن را در حلقه‌ای از فتراک گرفتار کرده‌ای.
در آب و آتشم مفکن روز بازخواست
چون در ازل ز خاک مرا برگرفته ای
هوش مصنوعی: در روز قیامت، مرا از عذاب و سوالات نجات نده، چون تو از ابتدا مرا از خاک خلق کرده‌ای و در آتش و آب من را قرار نده.
آتش ز نغمه توام ای نی به جان فتاد
این چاشنی ز لعل که دیگر گرفته ای؟
هوش مصنوعی: آتش صدای تو در جان من نفوذ کرده است. این احساس از زیبایی توست که زیر دندان گرفته‌ای و دیگر دوباره تکرار نخواهی کرد؟
لوح مزار دشمن بیهوده گو شود!
این سایه ای که از سر ما برگرفته ای
هوش مصنوعی: سنگ قبر دشمن بیهوده‌ای که سخن می‌گوید، این سایه‌ای که از سر ما دور کرده‌ای.
صائب تو از کجا، روش مولوی کجا؟
چون پرده حیا ز میان برگرفته ای؟
هوش مصنوعی: تو از کجا می‌دانی و مولوی از کجا؟ چرا که پرده‌ای از حیا را کنار زده‌ای؟