گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۹۱

از زهر چشم، چشم من زار بسته ای
راه عیادت از چه به بیمار بسته ای؟
راه هزار قافله دل می زند به مکر
از شرم پرده ای که به رخسار بسته ای
قانع به یک نظاره خشکیم ما ز دور
بر روی ما چرا در گلزار بسته ای؟
نه حرف می زنی، نه نگه می کنی، نه ناز
بر من در امید به یکبار بسته ای
شبنم ز گلشن تو نظر آب چون دهد؟
کز شرم، چشم رخنه دیوار بسته ای
چون قیمت تو در گره روزگار نیست
از روی لطف راه خریدار بسته ای
صائب ز یار از ته دل نیست شکوه ات
این نغمه را به زور بر این تار بسته ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از زهر چشم، چشم من زار بسته ای
راه عیادت از چه به بیمار بسته ای؟
هوش مصنوعی: چشمان من که به خاطر زهر نگاه تو اشک‌آلود است، چرا به عیادت من که بیمار هستم نیامده‌ای؟
راه هزار قافله دل می زند به مکر
از شرم پرده ای که به رخسار بسته ای
هوش مصنوعی: راهی که دل‌های بسیاری به آن می‌روند، به خاطر ناز و فریبایی که در چهره‌ات نهفته است، به مکر و فریب دعوت می‌کند.
قانع به یک نظاره خشکیم ما ز دور
بر روی ما چرا در گلزار بسته ای؟
هوش مصنوعی: ما تنها به یک نگاه از دور راضی شده‌ایم. چرا در این باغ، روی ما را پنهان کرده‌ای؟
نه حرف می زنی، نه نگه می کنی، نه ناز
بر من در امید به یکبار بسته ای
هوش مصنوعی: تو نه صحبت می‌کنی، نه به من نگاه می‌کنی، و نه با ناز و عشوه‌ای منتظری که یک بار محبت کنی.
شبنم ز گلشن تو نظر آب چون دهد؟
کز شرم، چشم رخنه دیوار بسته ای
هوش مصنوعی: چگونه شبنم می‌تواند از گلستان تو به آب نظر کند؟ زیرا از شرم، چشمانش در جایی بسته مانده است.
چون قیمت تو در گره روزگار نیست
از روی لطف راه خریدار بسته ای
هوش مصنوعی: به این معناست که به علت ارزش بالای تو در شرایط دشوار زندگی، به نوعی لطف کرده‌ای و اجازه نداده‌ای که دیگران به راحتی به تو دسترسی پیدا کنند.
صائب ز یار از ته دل نیست شکوه ات
این نغمه را به زور بر این تار بسته ای
هوش مصنوعی: دل‌تنگی و ناله‌ات از یار به دل نشسته نیست، بلکه این نغمه‌ای که می‌خوانی را به زحمت بر این ساز به وجود آورده‌ای.