غزل شمارهٔ ۶۸۹
بی آب ساخت خط، لب جان پرور ترا
کرد این غبار مهره گل گوهر ترا
تمکین و شوخی تو به میزان برابرست
فرقی ز بادبان نبود لنگر ترا
گوهر ز آب تلخ محیط است بی نیاز
حاجت به باده نیست دماغ تر ترا
منت پذیر سفله نگشتن غنیمتی است
غمگین مشو که سوخت فلک اختر ترا
این نور عاریت که هلال تو بدر ساخت
در یک دو هفته می خورد آخر سر ترا
نازش مکن به دولت دنیا که چون حباب
از باد نخوت است خطر افسر ترا
(دل) در بقا مبند که معمار صنع کرد
از پا به لای نفی بنا، پیکر ترا
چشم ترا ز خواب پریشان خلاص کرد
صائب نهفت صیقل اگر جوهر ترا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی آب ساخت خط، لب جان پرور ترا
کرد این غبار مهره گل گوهر ترا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بدون وجود آب، نوشتن و خطی که بر روی کاغذ میآید، بیمحتوا و کمفایده است. غبار و ذراتی که بر روی گل مینشینند، مروارید و گوهر تو را ارزشمندتر میکنند. به طور کلی، وجود عشق و محبت در زندگی موجب ارزش و اعتبار انسان میشود.
تمکین و شوخی تو به میزان برابرست
فرقی ز بادبان نبود لنگر ترا
هوش مصنوعی: تمکین و شوخی تو در یک سطح قرار دارند و هیچ تفاوتی میان بادبان و لنگر وجود ندارد.
گوهر ز آب تلخ محیط است بی نیاز
حاجت به باده نیست دماغ تر ترا
هوش مصنوعی: دُرّ و گوهر درون آب تلخ محیط قرار دارد و نیازی به نوشیدن شراب نیست؛ فقط کافیست که هوای تازه را استشمام کنی.
منت پذیر سفله نگشتن غنیمتی است
غمگین مشو که سوخت فلک اختر ترا
هوش مصنوعی: نه از نظر دیگران ناراحت باش و نه اعتبار خود را کمتر کن؛ چرا که اینها فقط چیزهایی هستند که از دست رفتهاند. دنیا هیچ اهمیتی به تو ندارد و آنچه برایت اتفاق افتاده، نه ارزش غمگینی دارد و نه باید به آن فکر کنی.
این نور عاریت که هلال تو بدر ساخت
در یک دو هفته می خورد آخر سر ترا
هوش مصنوعی: این روشنایی موقتی که ماه شما به وجود آورده است، پس از مدتی کوتاه، در نهایت شما را از دست میدهد.
نازش مکن به دولت دنیا که چون حباب
از باد نخوت است خطر افسر ترا
هوش مصنوعی: به خود نناز و به نعمتهای دنیوی مغرور نشو، چون این نعمتها همچون حبابی هستند که به راحتی با وزش باد نابود میشوند و این میتواند برای تو خطرساز باشد.
(دل) در بقا مبند که معمار صنع کرد
از پا به لای نفی بنا، پیکر ترا
هوش مصنوعی: دل را به ماندن در این دنیا مشغول نکن، چون معمار آفرینش، از خاک تو، ساختمان وجودت را بنا کرده است.
چشم ترا ز خواب پریشان خلاص کرد
صائب نهفت صیقل اگر جوهر ترا
هوش مصنوعی: چشم تو را از خواب آشفته بیدار کرد. صائب، اگر ذاتی درخشان داشته باشی، آن را پنهان نکن و بگذار که درخشش تو نمایان شود.

صائب