غزل شمارهٔ ۶۸۸
سرگشته چند فکر پریشان کند ترا؟
در خانه گردبد بیابان کند ترا
از شربت مسیح بود خوشگوارتر
دردی که بی نیاز ز درمان کند ترا
تا قطره ای ز آب سبکروح تیغ هست
آب بقا مخور که گرانجان کند ترا
گنج گهر به خانه خرابان شود نصیب
دست کسی ببوس که ویران کند ترا
دیوار در میان تو و بحر می کشد
چون قطره هر که گوهر غلطان کند ترا
بر گردن تو طوق گلوگیر بندگی
بهتر ز خاتمی که سلیمان کند ترا
در ملک حسن می کندت مالک الرقاب
گر عشق همچو زلف پریشان کند ترا
ریزد به چاک پیرهن ماه مصر خار
آن سنگدل که گل به گریبان کند ترا
از سنگ، سیر و دور فلاخن شود زیاد
تمکین چگونه منع ز دوران کند ترا؟
رهزن شود ز پرده شب دل سیاه تر
خط چون ز خون خلق پشیمان کند ترا؟
چشم تو در خمار، جهانی کباب ساخت
خونش به گردن است که مستان کند ترا
صائب چو در بساط جهان برگ عیش نیست
در داغ غوطه زن که گلستان کند ترا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرگشته چند فکر پریشان کند ترا؟
در خانه گردبد بیابان کند ترا
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی در افکار آشفته سرگردان شوی؟ در خانهات هم، حس بیابان و بیسرانجامی تو را احاطه کرده است.
از شربت مسیح بود خوشگوارتر
دردی که بی نیاز ز درمان کند ترا
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که درد و رنجی که انسان را بینیاز از درمان میکند، از شیرینی شربت مسیح نیز خوشایندتر و دلپذیرتر است. به عبارت دیگر، عمق و حقیقت این درد، در مقایسه با شیرینیهای زودگذر، ارزش بیشتری دارد و میتواند باعث رشد و کمال فرد شود.
تا قطره ای ز آب سبکروح تیغ هست
آب بقا مخور که گرانجان کند ترا
هوش مصنوعی: هرگز آب سبک و زلالی که به آرامی حرکت میکند را نپیمایید، زیرا آب ماندگار و عمیق میتواند به شما آسیب برساند و شما را غرق کند.
گنج گهر به خانه خرابان شود نصیب
دست کسی ببوس که ویران کند ترا
هوش مصنوعی: اگر کسی که خانهاش ویران است، به آغوش عشق و محبت کسی برود که میتواند او را دوباره بسازد و ترمیم کند، در واقع به چیزی ارزشمند و نایاب دست خواهد یافت. عشق و محبت میتواند به انسان قوت و امیدی تازه ببخشد که توانایی ویرانی را به ساخت دوباره تبدیل کند.
دیوار در میان تو و بحر می کشد
چون قطره هر که گوهر غلطان کند ترا
هوش مصنوعی: دیوار میسازد میان تو و دریا، مانند قطرهای که هر کس سعی کند گوهر را به زمین بیندازد.
بر گردن تو طوق گلوگیر بندگی
بهتر ز خاتمی که سلیمان کند ترا
هوش مصنوعی: بر گردن تو، داغ بندگی و تسلیم بهمراتب بهتر است از انگشتری که سلیمان برای تو میساخت.
در ملک حسن می کندت مالک الرقاب
گر عشق همچو زلف پریشان کند ترا
هوش مصنوعی: اگر عشق تو را به اندازهی زلفهای درهم و پیچیدهاش دچار آشفتگی کند، تو را در سرزمینی عاشقانه به مالکی درآورده و تمام دلها را به تسخیر تو درمیآورد.
ریزد به چاک پیرهن ماه مصر خار
آن سنگدل که گل به گریبان کند ترا
هوش مصنوعی: برخی از گلها و زیباییها باید مراقب باشند که دلهایی سخت و سنگی به آنها آسیب نرسانند. در اینجا به زیبایی و لطافت یک دختر اشاره شده است که ممکن است به وسیلهٔ کسانی که قلبی بیرحم دارند، مورد آسیب قرار گیرد. در واقع، این بیان تذکری است به زیبایی که باید از خود محافظت کند.
از سنگ، سیر و دور فلاخن شود زیاد
تمکین چگونه منع ز دوران کند ترا؟
هوش مصنوعی: از سنگ، دور و سیر شده، آیا میتوانی با چه قدرتی مانع از چرخش و تغییرات زمان شوی؟
رهزن شود ز پرده شب دل سیاه تر
خط چون ز خون خلق پشیمان کند ترا؟
هوش مصنوعی: شب که پردهاش بر دلها میافتد، ممکن است خطری بیشتری برای انسانها ایجاد کند. این خطر، به مانند شبی تاریک، به رنگ سیاهی و غم میانجامد. آیا تو در این شرایط، از خون و رنج مردمان دیگر پشیمان نخواهی شد؟
چشم تو در خمار، جهانی کباب ساخت
خونش به گردن است که مستان کند ترا
هوش مصنوعی: چشم تو در حالت خمار، بر دلهای بسیاری تأثیر گذاشته و آنها را به شور و شوق و از خود بیخودی کشانده است. بنابراین، هر کسی که تحت تأثیر این حالت قرار میگیرد، مسئولیتی را در پی دارد.
صائب چو در بساط جهان برگ عیش نیست
در داغ غوطه زن که گلستان کند ترا
هوش مصنوعی: صائب، وقتی در زندگی چیزی برای خوشی و لذت وجود ندارد، در غم و سختی خود غوطهور نشو و سعی کن که نهتنها خودت را از نابودی نجات دهی، بلکه زندگیات را به گلستانی شاداب تبدیل کنی.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۶۸۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/01/14 05:04
محسن شفیعی
بیت اول مصراع دوم
در خانه گردباد بیابان کند تورا

صائب