گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۷۳

زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
همیشه خرمن گل در کنار داشتمی
هزار خانه چو زنبور کردمی پر شهد
اگر گزیدن مردم شعار داشتمی
ز دست راست ندانستمی اگر چپ را
چه گنج ها به یمین و یسار داشتمی
به ابر اگر دهن خود گشودمی چو صدف
هزار عقد گهر در کنار داشتمی
به گرد شمع تو پروانه وار می گشتم
اگر به گردش خود اختیار داشتمی
به درد عشق اگر مبتلا نمی گشتم
چه دلخوشی من ازین روزگار داشتمی؟
خزان فسرده نمی کرد روزگار مرا
اگر امید جنون از بهار داشتمی
اگر غبار تعلق فشاندمی از خویش
دل سبک چو نسیم بهار داشتمی
اگر غبار دل خود نشستمی به سرشک
هزار قافله در زیر بار داشتمی
قفس به دوش سفر کردمی ازین گلشن
اگر ز درد طلب خارخار داشتمی
اگر به عالم بیرنگیم فتادی چشم
کجا نظر به خزان و بهار داشتمی؟
ز آه کشتی دل بادبان اگر می داشت
ازین محیط امید کنار داشتمی
گذشته بودی اگر دل ز پرده اسباب
کجا ز چرخ به خاطر غبار داشتمی؟
به عیب خویش اگر راه بردمی صائب
به عیبجوئی مردم چه کار داشتمی؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
همیشه خرمن گل در کنار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر زبان من را به تیرگی خار برمی‌گرداندم، همیشه در کنار خود گل‌های فراوانی داشتم.
هزار خانه چو زنبور کردمی پر شهد
اگر گزیدن مردم شعار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر هزاران خانه مانند زنبور پر از عسل می‌بودند، و انسان‌ها مَزیدِ شادی و زیبایی زندگی می‌کردند، من هم در میان آن‌ها به جمع‌گرایی و همبستگی می‌پرداختم.
ز دست راست ندانستمی اگر چپ را
چه گنج ها به یمین و یسار داشتمی
هوش مصنوعی: من از آنچه که در دست راست داشتم، خبر نداشتم، اگر می‌دانستم چه فرصت‌ها و گنجینه‌هایی در طرف چپ و راست من وجود دارد.
به ابر اگر دهن خود گشودمی چو صدف
هزار عقد گهر در کنار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر به ابر لب می‌گشودم، مانند صدف، هزاران جواهر در کنار داشتم.
به گرد شمع تو پروانه وار می گشتم
اگر به گردش خود اختیار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر اختیار داشتم و می‌توانستم، به دور شمع تو مانند پروانه می‌چرخیدم.
به درد عشق اگر مبتلا نمی گشتم
چه دلخوشی من ازین روزگار داشتمی؟
هوش مصنوعی: اگر به عشق مبتلا نمی شدم، نمی دانم چه خوشی از این دنیا داشتم.
خزان فسرده نمی کرد روزگار مرا
اگر امید جنون از بهار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر امید دیوانگی عشق به بهار را داشتم، روزگارم تحت تأثیر خزان سرد نمی‌بود.
اگر غبار تعلق فشاندمی از خویش
دل سبک چو نسیم بهار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر بتوانم از وابستگی‌ها و دل‌مشغولی‌هایم رها شوم، مانند نسیم بهاری سبک و آزاد خواهم بود.
اگر غبار دل خود نشستمی به سرشک
هزار قافله در زیر بار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر کدورت و غم دل خود را بپذیرم و بر سر خود بریزم، می‌توانم به سادگی نشان دهم که چندین بار سنگین و ناگوار میان دل و ذهنم وجود دارد.
قفس به دوش سفر کردمی ازین گلشن
اگر ز درد طلب خارخار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر به خاطر دردهای درونی‌ام، از این گلستان دور می‌شدم و به سفر می‌رفتم، بار قفسی را به دوش می‌کشیدم.
اگر به عالم بیرنگیم فتادی چشم
کجا نظر به خزان و بهار داشتمی؟
هوش مصنوعی: اگر به جایی بی‌ رنگ و بی‌ حالت برویم، چشممان به کجا می‌افتد و چگونه می‌توانیم به فصل‌های خزان و بهار توجه کنیم؟
ز آه کشتی دل بادبان اگر می داشت
ازین محیط امید کنار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر دل من می‌توانست بادبانی داشته باشد، با اشک‌هایم می‌توانستم از این محیط ناامید و ظلمانی به سوی امید حرکت کنم.
گذشته بودی اگر دل ز پرده اسباب
کجا ز چرخ به خاطر غبار داشتمی؟
هوش مصنوعی: اگر دل از پشت پرده موانع عبور می‌کردی، چطور می‌توانستم به خاطر غبار چرخ زمان، به گذشته فکر کنم؟
به عیب خویش اگر راه بردمی صائب
به عیبجوئی مردم چه کار داشتمی؟
هوش مصنوعی: اگر به عیب‌های خودم توجه می‌کردم، دیگر به عیب‌جویی‌های مردم چکار داشتم؟