غزل شمارهٔ ۶۸۶۸
ازان همیشه بود تازه روی درویشی
که متصل به محیط است جوی درویشی
ز تندباد حوادث نمی شود خاموش
چراغ گوشه نشینان کوی درویشی
چو خضر سبز شود هر جا گذارد پای
کسی که حفظ کند آبروی درویشی
ز جام زر می بی دردسر مدار طمع
که این شراب بود در کدوی درویشی
یکی ز پرده نشینان اوست آب حیات
ز فقر اگر چه سیاه است روی درویشی
عبیر پیرهن یوسفی به باد رود
برآورد چو سر از جیب، بوی درویشی
به هوش باش که در گوش چرخ حلقه بسی
کشیده اند فقیران به هوی درویشی
در آن محیط که کشتی نوح در خطرست
درست از آب برآید سبوی درویشی
سفیدنامه تر از صبح نیک بختان است
مرقع دلم از شستشوی درویشی
ز چشم خانه آیینه بی غبارترست
حریم سینه ام از رفت و روی درویشی
ز حرف شکوه لب سایلان ازان تلخ است
که اغنیا نکنند آرزوی درویشی
بشوی از دو جهان دست چون فقیر شدی
که هست در ره فقر این وضوی درویشی
تو نامراد نه ای، زان به مدعا نرسی
وگرنه خاک مرادست کوی درویشی
اگر غنی به حضور فقیر راه برد
به صد چراغ کند جستجوی درویشی
ز صائب این غزل تازه را بخوان مطرب
به مجمعی که رود گفتگوی درویشی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ازان همیشه بود تازه روی درویشی
که متصل به محیط است جوی درویشی
هوش مصنوعی: همیشه چهرهی درویش، که پیوسته در ارتباط با محیط خود هست، تازه و شاداب است.
ز تندباد حوادث نمی شود خاموش
چراغ گوشه نشینان کوی درویشی
هوش مصنوعی: حوادث و مشکلات زندگی نمیتوانند نور و امید افرادی را که در خلوت و آرامش زندگی میکنند، خاموش کنند.
چو خضر سبز شود هر جا گذارد پای
کسی که حفظ کند آبروی درویشی
هوش مصنوعی: هر جا کسی پیدا شود که آبرو و احترام درویشان را نگه دارد، همچون خضر سبز و زنده میشود و آن مکان را حیات میبخشد.
ز جام زر می بی دردسر مدار طمع
که این شراب بود در کدوی درویشی
هوش مصنوعی: به دنبال دست نیافتن به لذتهای بیدردسر در زندگی نباش، زیرا این شادی و خوشی که به دست میآوری، از چیزی ساده و معمولی نشأت میگیرد.
یکی ز پرده نشینان اوست آب حیات
ز فقر اگر چه سیاه است روی درویشی
هوش مصنوعی: یکی از ساکنان پشت پرده، آب حیات را دارد. هرچند که ظاهر او، سیاه و فقیرانه است، اما او از فقر رنج نمیبرد.
عبیر پیرهن یوسفی به باد رود
برآورد چو سر از جیب، بوی درویشی
هوش مصنوعی: وقتی پیراهن یوسف در باد به پرواز درمیآید، بویی از درویشی از آن به مشام میرسد.
به هوش باش که در گوش چرخ حلقه بسی
کشیده اند فقیران به هوی درویشی
هوش مصنوعی: مراقب باش که در دنیای پر فراز و نشیب، کم نیستند افرادی که با تظاهر به درویشی و فقر، قصد فریب دادن دیگران را دارند.
در آن محیط که کشتی نوح در خطرست
درست از آب برآید سبوی درویشی
هوش مصنوعی: در جایی که کشتی نوح در خطر غرق شدن است، تنها ظرف یک درویش از آب به سالمی بیرون میآید.
سفیدنامه تر از صبح نیک بختان است
مرقع دلم از شستشوی درویشی
هوش مصنوعی: مرقع دل من از شستشوی درویش، سفیدتر از نامهای است که در صبح سعادتمندان نوشته شده باشد.
ز چشم خانه آیینه بی غبارترست
حریم سینه ام از رفت و روی درویشی
هوش مصنوعی: چشم من مانند یک آینه پاک و بیغبار است و دل من نیز از حضور و رفت و آمد درویش خالی و آرام است.
ز حرف شکوه لب سایلان ازان تلخ است
که اغنیا نکنند آرزوی درویشی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی افراد ثروتمند، آرزوها و خواستههای افراد فقیر را نادیده میگیرند، صحبتهای کسانی که در اوضاع سخت زندگی میکنند، تلخ و دشوار میشود. در واقع، نادیده گرفتن نیازها و آرزوهای درویشان باعث میشود که آنها ناامیدی و تلخی را در کلام خود بیان کنند.
بشوی از دو جهان دست چون فقیر شدی
که هست در ره فقر این وضوی درویشی
هوش مصنوعی: وقتی که در زندگی خود به فقر و نیازمندی رسیدهای، باید از دنیا و وابستگیهایش جدا شوی و به صفای دل و پاکی فکر دست یابی. در این مسیر، ساده زیستی و خلوص نیت مانند وضو برای درویش، تو را پاک میکند و به تو قدرت میدهد.
تو نامراد نه ای، زان به مدعا نرسی
وگرنه خاک مرادست کوی درویشی
هوش مصنوعی: تو نامراد نیستی، بلکه به دلیل نرسیدن به خواستهات، از شدت ناامیدی در حال رنجوری. در حقیقت، خاکِ کوی درویش، با تمام فقر و سادگیاش، میتواند به مراد و خواستهات برسد.
اگر غنی به حضور فقیر راه برد
به صد چراغ کند جستجوی درویشی
هوش مصنوعی: اگر فرد ثروتمند به خانه یا محل زندگی فرد فقیر برود، مانند این است که با نور هزاران چراغ در جستجوی احوالات او باشد.
ز صائب این غزل تازه را بخوان مطرب
به مجمعی که رود گفتگوی درویشی
هوش مصنوعی: از صائب غزل تازهای را برای جمع بخوان، جایی که گفتوگوی درویشی در جریان است.