غزل شمارهٔ ۶۸۶۵
قرار گیر به دارالقرار درویشی
که انقلاب ندارد دیار درویشی
پیاده ای است زمین گیر، آفتاب بلند
نظر به همت گردون سوار درویشی
کند به دامن اشفاق، ابر رحمت پاک
به روی هر که نشیند غبار درویشی
مکن شتاب که یکجا رسد به روز حساب
ز خازنان کرم، مزد کار درویشی
به یک قرار چو آب گهر بود دایم
زیاد و کم نشود جویبار درویشی
کسی که سکه مردی ز جبهه اش خواناست
رسیده است به دارالعیار درویشی
صفای صبح بود چهره ای غبارآلود
نظر به آینه بی غبار درویشی
به قدر روزن داغ است روشنایی دل
خوشا دلی که بود داغدار درویشی
به روز حشر سبک از صراط می گذرد
به دوش هر که نهادند بار درویشی
بود فشاندن دست از جهان و بردن بار
درین شکفته چمن برگ و بار درویشی
کنند از گل بی خار دامنش لبریز
به پای هر که خلیده است خار درویشی
چه حاجت است به غمخواری کسان صائب؟
که هست رحمت حق غمگسار درویشی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قرار گیر به دارالقرار درویشی
که انقلاب ندارد دیار درویشی
هوش مصنوعی: به جایی برو که آرامش و ثبات دارد، جایی که در آن درویش یا زاهدی زندگی میکند که هیچ نوع تغییر و آشفتگی در زندگیاش وجود ندارد.
پیاده ای است زمین گیر، آفتاب بلند
نظر به همت گردون سوار درویشی
هوش مصنوعی: یک انسان پیاده و ناتوان زیر تابش شدید آفتاب، به آسمان پر از ستاره و بلند پرواز درویشی نگاهی میاندازد.
کند به دامن اشفاق، ابر رحمت پاک
به روی هر که نشیند غبار درویشی
هوش مصنوعی: ابر رحمت پاک به دامن اشفاق مینشیند و بر هر کسی که در مسیر درویشی است، باران رحمت و برکت میبارد.
مکن شتاب که یکجا رسد به روز حساب
ز خازنان کرم، مزد کار درویشی
هوش مصنوعی: درنگ کن و شتاب نکن، زیرا روز حساب نزدیک است. از فرشتههای رحمت، پاداش کار زحمتکشان درویش به موقع خواهد رسید.
به یک قرار چو آب گهر بود دایم
زیاد و کم نشود جویبار درویشی
هوش مصنوعی: در یک توافق، مانند آب، مروارید همیشه در حال است و هیچگاه کم و زیاد نمیشود؛ مانند جریان یک جویبار که سمبل زندگی ساده و بیریای درویش است.
کسی که سکه مردی ز جبهه اش خواناست
رسیده است به دارالعیار درویشی
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر شجاعت و مردانگیاش مورد تحسین قرار گرفته، اکنون به مرحلهای از کمال و خودسازی در زندگیاش رسیده است که میتواند به مقام والای درویشی دست یابد.
صفای صبح بود چهره ای غبارآلود
نظر به آینه بی غبار درویشی
هوش مصنوعی: صبحی دلپذیر بود، ولی چهرهای که در آینه میدید، غبارآلود و کثیف به نظر میرسید، در حالی که آینه صاف و تمیز بود. این تصویر نشاندهندهی تضاد بین زیبایی صبح و ناهمواریهای درونی انسان است.
به قدر روزن داغ است روشنایی دل
خوشا دلی که بود داغدار درویشی
هوش مصنوعی: دل را به اندازه یک روزنه، روشنایی آن داغ است. خوشا به حال دلی که در خیری و لطف درویشی داغدار باشد.
به روز حشر سبک از صراط می گذرد
به دوش هر که نهادند بار درویشی
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هر کسی که بار سنگینی از سختیها و مشکلات زندگی را بر دوش دارد، با آرامش و آسانی از پل صراط عبور میکند.
بود فشاندن دست از جهان و بردن بار
درین شکفته چمن برگ و بار درویشی
هوش مصنوعی: ترک کردن دنیا و رها کردن بار سنگین زندگی در این چمن زیبا و سرسبز، نشانهای از سادهزیستی و زهد درویشی است.
کنند از گل بی خار دامنش لبریز
به پای هر که خلیده است خار درویشی
هوش مصنوعی: از گلهای بدون خار برای او دامن میسازند و پر میکنند، به پای کسی که در راه درویشی پر از خار شده است.
چه حاجت است به غمخواری کسان صائب؟
که هست رحمت حق غمگسار درویشی
هوش مصنوعی: چه نیازی به حمایت و همدردی افرادی داریم؟ چرا که رحمت خداوند، دلگرمی و تسلیدهنده درویشها است.