گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۶۴

اگر چه هست به ظاهر خراب درویشی
ز وصل گنج بود کامیاب درویشی
ترا ز درد سر آن جهان خلاص کند
اگر چه تلخ بود چون گلاب درویشی
ازان به خرقه پشمین چو نافه ساخته است
که خون خویش کند مشک ناب درویشی
هزار گوهر شهوار در دل شبها
کشد به رشته ز هر پیچ و تاب درویشی
همیشه روزیش از خوان فیض آماده است
نمی خورد غم نان را چو آب درویشی
ترا به روز حساب این سخن شود معلوم
که بوده سلطنت بی حساب درویشی
ازان به گوهر مقصود راه یافته است
که داده هر دو جهان را به آب درویشی
تمام موجه دریا اگر شود شمشیر
نمی خورد غم سر چون حباب درویشی
حصار زیر و زبر گشتن است ویرانی
ز سیل فتنه نگردد خراب درویشی
ز لوح سینه من نقش هر دو عالم شست
دگر چه نقش زند تا بر آب درویشی
نقابدار کند آفتاب را صائب
اگر برافکند از رخ نقاب درویشی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر چه هست به ظاهر خراب درویشی
ز وصل گنج بود کامیاب درویشی
هوش مصنوعی: اگرچه درویش به نظر خراب و بی‌روبه‌رو باشد، اما در واقع از وصل و ارتباط با گنج و ثروت حقیقی بهره‌مند است.
ترا ز درد سر آن جهان خلاص کند
اگر چه تلخ بود چون گلاب درویشی
هوش مصنوعی: این جمله به این مفهوم اشاره دارد که طرف مقابل را از رنج و عذاب دنیا رهایی می‌بخشد، حتی اگر این رهایی به طور موقت تلخ و ناگوار باشد، همچون گلابی که از رنج و زحمت درویش به دست آمده است. به نوعی، گاهی برای رسیدن به آرامش و آزادی، لازم است با سختی‌ها و تلخی‌ها مواجه شویم.
ازان به خرقه پشمین چو نافه ساخته است
که خون خویش کند مشک ناب درویشی
هوش مصنوعی: او از پارچه‌ای پشمی همچون نافه (مروارید) ساخته است که با خونِ خود، عطر ناب درویشی را به دست می‌آورد.
هزار گوهر شهوار در دل شبها
کشد به رشته ز هر پیچ و تاب درویشی
هوش مصنوعی: در دل شب‌ها، هزاران جواهر ارزشمند از زیبایی به وجود می‌آید که هر کدام از پیچ و خم‌های زندگی و شیوه‌های صوفیانه بیرون کشیده می‌شوند.
همیشه روزیش از خوان فیض آماده است
نمی خورد غم نان را چو آب درویشی
هوش مصنوعی: انسانی که به درستی و با Faith (ایمان) زندگی می‌کند، همواره از نعمت‌ها و برکات برخوردار است و نگرانی برای تأمین معیشت و نان ندارد؛ مانند آب که به سادگی و بدون دردسر وجود دارد.
ترا به روز حساب این سخن شود معلوم
که بوده سلطنت بی حساب درویشی
هوش مصنوعی: در روز قیامت روشن خواهد شد که درویشی که هیچ‌گاه به حساب و کتاب سلطنت نداشته، در واقع دارای سلطنتی بی‌نظیر بوده است.
ازان به گوهر مقصود راه یافته است
که داده هر دو جهان را به آب درویشی
هوش مصنوعی: کسی که به هدف اصلی خود دست یافته، همان است که ثروت و قدرت این دو جهان را به سادگی و بی‌اعتنایی رها کرده و به زهد و فروتنی درویشی روی آورده است.
تمام موجه دریا اگر شود شمشیر
نمی خورد غم سر چون حباب درویشی
هوش مصنوعی: اگر تمام امواج دریا هم به شکل شمشیر در بیایند، باز هم غم سر نمی‌زند؛ زیرا مانند حبابی است که در زندگی درویشی وجود دارد.
حصار زیر و زبر گشتن است ویرانی
ز سیل فتنه نگردد خراب درویشی
هوش مصنوعی: ویرانی و نابودی نتیجه‌ی توفان‌های فتنه و مشکلات است، اما زندگی درویش به خاطر صبر و مقاومتش، هرگز ویران نمی‌شود.
ز لوح سینه من نقش هر دو عالم شست
دگر چه نقش زند تا بر آب درویشی
هوش مصنوعی: از دل من تصویر هر دو جهان را پاک کرد، دیگر چه تصویری می‌تواند بر آب درویش بکشد؟
نقابدار کند آفتاب را صائب
اگر برافکند از رخ نقاب درویشی
هوش مصنوعی: اگر خورشید نقابش را از چهره درویش بردارد، زیبایی و روشنایی‌اش را به نمایش می‌گذارد.