گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۶۲

کجاست دولت آنم که یار من باشی؟
ز خود کناره کنی در کنار من باشی
اگر شراب خوری ساقی تو من باشم
وگر به خواب روی در کنار من باشی
غرور حسن کجا می دهد ترا رخصت؟
که مرهم جگر داغدار من باشی
مرا به نیم نگه شرمسار کن از خود
چرا تو روز جزا شرمسار من باشی؟
ز ساده لوحی امید چشم آن دارم
که چون شکار تو گردم شکار من باشی
عجب که آینه گیری ز دست آینه دار
اگر تو با خبر از انتظار من باشی
ز شرم عشق همان ناامیدیم برجاست
اگر چه در دل امیدوار من باشی
ترا که هست دو صد کار غیر پرکاری
کجا به فکر سرانجام کار من باشی؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجاست دولت آنم که یار من باشی؟
ز خود کناره کنی در کنار من باشی
هوش مصنوعی: کجاست خوشبختی که تو در کنارم باشی؟ چرا از خودت فاصله می‌گیری و در کنار من نمی‌مانی؟
اگر شراب خوری ساقی تو من باشم
وگر به خواب روی در کنار من باشی
هوش مصنوعی: اگر شراب بنوشی، من ساقی تو می‌شوم و اگر خواب باشی، باز هم در کنارت هستم.
غرور حسن کجا می دهد ترا رخصت؟
که مرهم جگر داغدار من باشی
هوش مصنوعی: غرور زیبایی تو اجازه نمی‌دهد که نزد من بیایی و تسکین درد دل آسیب‌دیده‌ام باشی.
مرا به نیم نگه شرمسار کن از خود
چرا تو روز جزا شرمسار من باشی؟
هوش مصنوعی: مرا با یک نگاهت، به خاطر خودت خجالت‌زده کن. چطور ممکن است در روز حساب، تو خجالت‌زده من باشی؟
ز ساده لوحی امید چشم آن دارم
که چون شکار تو گردم شکار من باشی
هوش مصنوعی: از روی سادگی و بی‌خبری، به دل امیدوارم که وقتی تو به شکار من می‌افتی، من نیز شکار تو شوم.
عجب که آینه گیری ز دست آینه دار
اگر تو با خبر از انتظار من باشی
هوش مصنوعی: عجیب است که اگر تو از دل‌نگرانی‌های من باخبر باشی، چرا آینه‌ات را به من نشان نمی‌دهی در حالی که من به تو نگاه می‌کنم.
ز شرم عشق همان ناامیدیم برجاست
اگر چه در دل امیدوار من باشی
هوش مصنوعی: به خاطر شرم عشق، ما ناامیدیم، حتی اگر در دل تو هنوز امید وجود داشته باشد.
ترا که هست دو صد کار غیر پرکاری
کجا به فکر سرانجام کار من باشی؟
هوش مصنوعی: تو که مشغول به کارهای زیادی هستی، چگونه می‌توانی به فکر پایان مشکل من باشی؟