گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۵۸

درین حدیقه پر میوه تا جگر نخوری
ز نخل زندگی خویشتن ثمر نخوری
ترا به چشمه حیوان گذار خواهد بود
جگر ز رفتن این عمر مختصر نخوری
بود به قدر هنر داغهای محرومی
فریب شهرت بی حاصل هنر نخوری
به ناروایی خود صبر اگر توانی کرد
ز سکه زخم به رخسار همچو زر نخوری
ترا که چیدن گل در خیال می گردد
نمی شود که ز هر خار نیشتر نخوری
توان به همت عالی ز عشق گل چیدن
به دست کوته ازین بوستان ثمر نخوری
گناه مایده بی دریغ رحمت چیست؟
اگر تو جز دل خود روزی دگر نخوری
جهان سفله چه دارد کز او طمع داری؟
ز سرو حاصل و از چوب بید برنخوری
چو مغزپسته ترا صبح در شکر گیرد
فریب چاشنی خواب اگر سحر نخوری
هزار لقمه ندارد زیان در آگاهی
بهوش باش که یک لقمه بی خبر نخوری
اگر گزیر نداری ز آشنایی خلق
بیازما و بپیوند تا جگر نخوری
قضا به دست تو زان داده است لنگر عقل
که روی دست ز هر موجه خطر نخوری
به هیچ دل نزنی همچو ماه نو ناخن
اگر دو هفته دل خویش چون قمر نخوری
کمر مبند به آزار هیچ کس صائب
که زخم تیغ مکافات بر کمر نخوری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درین حدیقه پر میوه تا جگر نخوری
ز نخل زندگی خویشتن ثمر نخوری
هوش مصنوعی: در این باغ پربار، اگر نخواهی از میوه‌ها بهره‌مند شوی، هیچ‌گاه نمی‌توانی از نعمت‌های زندگی خودت استفاده کنی.
ترا به چشمه حیوان گذار خواهد بود
جگر ز رفتن این عمر مختصر نخوری
هوش مصنوعی: تو را به چشمه حیات هدایت خواهد کرد، اما از اینکه عمر کوتاهی را سپری کرده‌ای و از رفتن آن حسرت می‌خوری، نگران نباش.
بود به قدر هنر داغهای محرومی
فریب شهرت بی حاصل هنر نخوری
هوش مصنوعی: به اندازه‌ی مهارت و استعداد خود، در زندگی زخم‌هایی را تجربه خواهی کرد که نشان‌دهنده‌ی مشکلات و کمبودها هستند. از شهرت و اعتبار بی‌اساس هنر و مهارت‌های خود استفاده نکن و فریب نخور.
به ناروایی خود صبر اگر توانی کرد
ز سکه زخم به رخسار همچو زر نخوری
هوش مصنوعی: اگر بتوانی بر درد و ناراحتی خود صبر کنی، آسیب‌های روحی و زخم‌هایی که مشاهده می‌کنی، مانند طلایی درخشان بر چهره‌ات ظاهر نخواهد شد.
ترا که چیدن گل در خیال می گردد
نمی شود که ز هر خار نیشتر نخوری
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در خیال خود، گل‌ها را بچینی و دنیای زیبایی بسازی، باید بدانی که در این مسیر نمی‌توانی از دردها و رنج‌ها دوری کنی و نمی‌توانی از خاری که زخم می‌زند، در امان باشی.
توان به همت عالی ز عشق گل چیدن
به دست کوته ازین بوستان ثمر نخوری
هوش مصنوعی: با اراده و تلاش عالی، می‌توان از عشق و زیبایی‌ها بهره‌مند شد، اما اگر تلاشت کوتاه‌مدت باشد، از این باغ ثمره‌ای نخواهی داشت.
گناه مایده بی دریغ رحمت چیست؟
اگر تو جز دل خود روزی دگر نخوری
هوش مصنوعی: اگر تو به غیر از دل خود روزی دیگری نداشته باشی، پس گناهی که بر عهده‌ی مایده (نعمت‌ها و رحمت‌ها) می‌گذاری چیست؟
جهان سفله چه دارد کز او طمع داری؟
ز سرو حاصل و از چوب بید برنخوری
هوش مصنوعی: این دنیا چیزی ندارد که به آن امید داشته باشی. از درخت سرو میوه‌ای نمی‌چینی و از چوب بید چیزی بر نمی‌داری.
چو مغزپسته ترا صبح در شکر گیرد
فریب چاشنی خواب اگر سحر نخوری
هوش مصنوعی: اگر صبح زود شکرین خوابیده‌ای، مثل مغز پسته، فریب شیرینی خواب را نخور و سحرانه بیدار شو تا از لذت‌های آن بهره‌مند شوی.
هزار لقمه ندارد زیان در آگاهی
بهوش باش که یک لقمه بی خبر نخوری
هوش مصنوعی: هزار لقمه خوردن ضرری ندارد، اما باید هوشیار باشی که لقمه‌ای که بدون آگاهی می‌خوری، ممکن است مشکل‌ساز باشد.
اگر گزیر نداری ز آشنایی خلق
بیازما و بپیوند تا جگر نخوری
هوش مصنوعی: اگر توان فرار از دوستی و آشنایی با مردم را نداری، سعی کن آن را امتحان کنی و با دیگران ارتباط برقرار کنی تا از درد و رنج دوری کنی.
قضا به دست تو زان داده است لنگر عقل
که روی دست ز هر موجه خطر نخوری
هوش مصنوعی: سرنوشت به دست تو مشخص شده است، همانطور که لنگر عقل به تو کمک می‌کند تا از هر موجی که ممکن است خطرناک باشد، دوری کنی و بر روی دستت بایستی.
به هیچ دل نزنی همچو ماه نو ناخن
اگر دو هفته دل خویش چون قمر نخوری
هوش مصنوعی: اگر مانند ماه نو در دل کسی جا نگذاری، به کسی دیگر نیز اعتماد نکن و از دل خود مراقبت کن.
کمر مبند به آزار هیچ کس صائب
که زخم تیغ مکافات بر کمر نخوری
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیری و کسی را آزار نرسانی، چون ممکن است عواقب عمل تو به خودت بازگردد و ضربه‌ای به خودت وارد کند.