گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۵۴

غم دو دیده پر خون ما کجا داری؟
به سرمه چشمی و چشمی به توتیا داری
ز برق و باد گرو می برد به گرمروی
ز عذر لنگ، سمندی که زیر پا داری
شراب ما سر منصور را به چرخ آرد
تو زود مست کجا ظرف جام ما داری؟
گره ز غنچه تصویر باز کرد نسیم
تو از حجاب همان بند بر قبا داری
دلم به حال تو ای سینه سخت می سوزد
که خانه پهلوی آتش ز بوریا داری
رسد چو حادثه ای با فلک درآویزی
همیشه طعنه طوفان به ناخدا داری
غم گرفتگی دل چه می خوری صائب؟
ز خامه شکرافشان گرهگشا داری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم دو دیده پر خون ما کجا داری؟
به سرمه چشمی و چشمی به توتیا داری
هوش مصنوعی: غم و اندوه ما که چشمانمان پر از اشک هستند، برای تو اهمیت ندارد. تو فقط با سرمه و آرایش چشمانت مشغول هستی و توجهی به درد و رنج ما نداری.
ز برق و باد گرو می برد به گرمروی
ز عذر لنگ، سمندی که زیر پا داری
هوش مصنوعی: زندگی به سرعت در حال گذر است و گاهی ما برای پیشرفت و رسیدن به هدف‌هایمان، به عذرها و توجیهات متوسل می‌شویم. اما اگر بر هوش و توانایی‌های خود تکیه کنیم و از فرصت‌ها به درستی استفاده کنیم، می‌توانیم به موفقیت‌های بزرگی دست یابیم.
شراب ما سر منصور را به چرخ آرد
تو زود مست کجا ظرف جام ما داری؟
هوش مصنوعی: شراب ما می‌تواند سر منصور را به چرخ بیندازد، اما تو چرا اینقدر زود مست می‌شوی؟ تو که ظرف جام ما را نداری!
گره ز غنچه تصویر باز کرد نسیم
تو از حجاب همان بند بر قبا داری
هوش مصنوعی: نسیم تو مانند گلی است که از بسته شدن به آرامی باز می‌شود و در حقیقت، تو همانند زیورهایی هستی که بر لباس من به نمایش درآمده‌اند.
دلم به حال تو ای سینه سخت می سوزد
که خانه پهلوی آتش ز بوریا داری
هوش مصنوعی: دلم برای تو می‌سوزد، ای دل سنگی، زیرا در خانه‌ای از جنس بوریا، در کنار آتش زندگی می‌کنی.
رسد چو حادثه ای با فلک درآویزی
همیشه طعنه طوفان به ناخدا داری
هوش مصنوعی: زمانی که حادثه‌ای رخ می‌دهد و تو با تقدیر درگیر می‌شوی، همواره به ناخدایت این نکته را یادآوری می‌کنی که باید در برابر طوفان‌ها آماده باشد.
غم گرفتگی دل چه می خوری صائب؟
ز خامه شکرافشان گرهگشا داری
هوش مصنوعی: غم و اندوه دل را چه افکار بیهوده‌ای می‌کنی، صائب؟ تو ابزار و هنری در دست داری که می‌تواند مشکلات و دردها را برطرف کند.