غزل شمارهٔ ۶۸۵۳
اگر نسیم سحرگاه مهربان بودی
ز بوی گل قفسم رشک گلستان بودی
عنان گسسته نمی رفت باد پای نفس
اگر حضور درین تیره خاکدان بودی
گهر غبار یتیمی فشاندی از دامن
ز خاکمال حوادث اگر امان بودی
شدی ز شکوه خونین من جگرها داغ
اگر چو زخم، دهان مرا زبان بودی
زدی غرور سعادت به مغز من آتش
اگر نه رزق همای من استخوان بودی
اگر به چشم تر ما ملایمت کردی
طراوت گل روی تو جاودان بودی
اگر نهفته نمی بود کارفرمایی
جهان چنان که تو می خواستی چنان بودی
هنوز بود زمین گیر چرخ مینایی
که چون شراب صبوحی به دل روان بودی
ز روی گرم تو آتش به جانم افتاده است
خوش آن زمان که به عشاق سرگران بودی!
شکرفشانی نطق تو نیست امروزی
به گاهواره چو عیسی تو خوش زبان بودی
ستاره تو دلا آن زمان سعادت داشت
که همچو خال در آن گوشه دهان بودی
فریب دانه به چشم تو خاک زد چون دام
وگرنه ساکن فردوس جاودان بودی
اگر ز آینه رویان سخن کشی می داشت
جهان ز طوطی صائب شکرستان بودی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر نسیم سحرگاه مهربان بودی
ز بوی گل قفسم رشک گلستان بودی
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی با محبت و نرمی میوزید، بوی گلها باعث میشد که قفس من به شکلی بینظیر و زیبا به نظر برسد و به گلستان حسادت کنم.
عنان گسسته نمی رفت باد پای نفس
اگر حضور درین تیره خاکدان بودی
هوش مصنوعی: اگر نفس انسان در این دنیای تاریک و موقتی حضور واقعی داشت، هرگز به راحتی از دست نمیرفت و کنترل خود را نمیباخت.
گهر غبار یتیمی فشاندی از دامن
ز خاکمال حوادث اگر امان بودی
هوش مصنوعی: اگر تو از گرد و غبار یتیمی و مشکلات زندگی بیرون آمدهای، این نشاندهندهی قدرت و استقامت توست. اگر شرایط زندگی به تو اجازه میداد، شاید به جای این سختیها، زندگی بهتری میآفریدی.
شدی ز شکوه خونین من جگرها داغ
اگر چو زخم، دهان مرا زبان بودی
هوش مصنوعی: از ناراحتی و غم عمیق من، دلها به شدت درد میکشند؛ اگر زبانم مثل زخمها بود، میتوانستم درد و رنج خود را بیان کنم.
زدی غرور سعادت به مغز من آتش
اگر نه رزق همای من استخوان بودی
هوش مصنوعی: غرور و سعادت به من شوک و انرژی میدهد، اما اگر این نعمتها نبود، تنها استخوان و تکهای از روزی را داشتم.
اگر به چشم تر ما ملایمت کردی
طراوت گل روی تو جاودان بودی
هوش مصنوعی: اگر با نرمی و محبت به چشمان اشکال ما نگاه کنی، زیبایی و تازگی چهرهات همیشه و برای همیشه باقی میماند.
اگر نهفته نمی بود کارفرمایی
جهان چنان که تو می خواستی چنان بودی
هوش مصنوعی: اگر شرایط و اهدافی که تو دوست داری، به طور مخفیانه وجود نداشت، جهان به شکل دلخواه تو میبود.
هنوز بود زمین گیر چرخ مینایی
که چون شراب صبوحی به دل روان بودی
هوش مصنوعی: زمین هنوز تحت تأثیر چرخ زیبایی است که همچون شراب صبحگاهی، شادی و نشاط را به دل میآورد.
ز روی گرم تو آتش به جانم افتاده است
خوش آن زمان که به عشاق سرگران بودی!
هوش مصنوعی: از چهره گرم تو، شعلهای به جانم شعلور شده است. خوش به حال آن زمانی که در بین عاشقان دلشکسته بودی!
شکرفشانی نطق تو نیست امروزی
به گاهواره چو عیسی تو خوش زبان بودی
هوش مصنوعی: نطق و سخن تو امروز مانند شکر جاری نیست، تو از روزهای نخستین که به دنیا آمدی مثل عیسی زبان خوشی داشتی.
ستاره تو دلا آن زمان سعادت داشت
که همچو خال در آن گوشه دهان بودی
هوش مصنوعی: ستاره ی تو در دل در زمانی خوشبخت بود که مانند یک خال زیبا در گوشه دهان تو میدرخشید.
فریب دانه به چشم تو خاک زد چون دام
وگرنه ساکن فردوس جاودان بودی
هوش مصنوعی: چشمان تو با زیبایی دانه فریب خوردهاند و مثل دام به زمین چسبیدهای؛ وگرنه میتوانستی در بهشت جاودان زندگی کنی.
اگر ز آینه رویان سخن کشی می داشت
جهان ز طوطی صائب شکرستان بودی
هوش مصنوعی: اگر از زیباییها و دلنشینیهای صورتها سخن بگویی، جهان باید مثل یک باغ شیرین از طوطی صائب میشد.