غزل شمارهٔ ۶۸۴
دلکوب نیست حادثه دنیاپرست را
ماهی ز حرص طعمه فرو خورد شست را
دنیا به اهل خویش ترحم نمی کند
آتش امان نمی دهد آتش پرست را
دست از جهان بشوی که اطفال حادثات
افشانده اند میوه این شاخ پست را
از هر ترنمی دلش از جای می رود
هر کس شنیده است ندای الست را
از بند گشت شورش مجنون زیادتر
زنجیر، تازیانه بود فیل مست را
صائب خموش باش که در مجلس شراب
داروی بیهشی است سخن می پرست را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلکوب نیست حادثه دنیاپرست را
ماهی ز حرص طعمه فرو خورد شست را
هوش مصنوعی: دل انسان نخواهد توانست به خاطر حوادث دنیا آسوده باشد، چرا که مانند ماهی که به خاطر حرص و طمع در آب گرفتار میشود، انسان نیز گرفتار لذتها و خواستههای دنیوی میشود.
دنیا به اهل خویش ترحم نمی کند
آتش امان نمی دهد آتش پرست را
هوش مصنوعی: دنیا به کسانی که در آن زندگی میکنند رحم نمیکند و آتش، حتی به کسانی که آن را میپرستند، رحم نمیکند.
دست از جهان بشوی که اطفال حادثات
افشانده اند میوه این شاخ پست را
هوش مصنوعی: از دنیا کنارهگیری کن، زیرا نوزادان حوادث و اتفاقات، ثمره این شاخه ضعیف و بیارزش را به بار آوردهاند.
از هر ترنمی دلش از جای می رود
هر کس شنیده است ندای الست را
هوش مصنوعی: هر کسی که صدای «الست» را شنیده، از هر آهنگی دلش به شدت متأثر میشود و آرامش خود را از دست میدهد.
از بند گشت شورش مجنون زیادتر
زنجیر، تازیانه بود فیل مست را
هوش مصنوعی: شور و هیجان مجنون از زنجیری که به او بسته شده بیشتر بود، زیرا تازیانهای که بر فیل مست زده میشود، نشان از قدرت و خشونت دارد.
صائب خموش باش که در مجلس شراب
داروی بیهشی است سخن می پرست را
هوش مصنوعی: سکوت کن، چون در مجلس شراب، کسانی که به مستی و بیخبری روی میآورند، نیازی به سخن گفتن ندارند.

صائب