غزل شمارهٔ ۶۸۳۱
تا کی اندیشه این عالم پرشور کنی؟
دست تا چند درین خانه زنبور کنی؟
خلوت خاص تو در خانه دل خواهد بود
خانه گل چه ضرورست که معمور کنی؟
چند در خواب رود عمر تو ای بی پروا؟
آنقدر خواب نگه دار که در گور کنی
شب پی خواب تو بس نیست که از بی خبری
روز نورانی خود را شب دیجور کنی؟
خردی را که نجات تو ازو خواهد بود
تا به کی غرقه به خون از می انگور کنی؟
رستم از سیلی تقدیر به خاک افتاده است
تا به کی تکیه به سرپنجه پرزور کنی؟
اگر از خوان قناعت نظری آب دهی
خاک عالم همه در کاسه فغفور کنی
نقد حال تو شود بی غمی عالم قدس
چون غم رفته و آینده ز دل دور کنی
خوشه اش روز جزا تاج سلیمان باشد
دانه ای را که نثار قدم مور کنی
سر چه باشد که دریغ از سخن حق دارند؟
اقتدا به که درین کار به منصور کنی
صائب از دردسر هر دو جهان باز رهی
سر اگر در سر عطار نشابور کنی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی اندیشه این عالم پرشور کنی؟
دست تا چند درین خانه زنبور کنی؟
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی به فکر و خیال این دنیا پرهیجان باشی؟ به چه مدت میخواهی در این خانه که پر از زحمت است، کار کنی؟
خلوت خاص تو در خانه دل خواهد بود
خانه گل چه ضرورست که معمور کنی؟
هوش مصنوعی: تنهایی ویژهای که در دل تو وجود دارد، همانند خانهای است که نیازی به تزئین و شلوغی ندارد. وجود گلها و زرق و برق در این خانه ضروری نیست.
چند در خواب رود عمر تو ای بی پروا؟
آنقدر خواب نگه دار که در گور کنی
هوش مصنوعی: زمانی که تو بیپروا و بیتوجه به زندگیات به خواب میروی، چند سال از عمرت را در خواب گذرانی؟ آنقدر غفلت نکن که در نهایت به بیعملی در دنیای پس از مرگ برسی.
شب پی خواب تو بس نیست که از بی خبری
روز نورانی خود را شب دیجور کنی؟
هوش مصنوعی: شب برای خوابیدن تو کافی نیست، چرا که از بیخبری و غفلت، روز روشن خود را به شبی تاریک و دلگیر تبدیل میکنی؟
خردی را که نجات تو ازو خواهد بود
تا به کی غرقه به خون از می انگور کنی؟
هوش مصنوعی: اگر قرار است خردی تو را از مشکلات نجات دهد، چرا همچنان در میخانه و عالم شراب غرق در خون هستی؟
رستم از سیلی تقدیر به خاک افتاده است
تا به کی تکیه به سرپنجه پرزور کنی؟
هوش مصنوعی: رستم به خاطر قدرتهای ناخواسته سرنوشت از پا درآمده است؛ تا کی میخواهی به زور بازو و قدرت خود تکیه کنی؟
اگر از خوان قناعت نظری آب دهی
خاک عالم همه در کاسه فغفور کنی
هوش مصنوعی: اگر از سفره قناعت به دیگران نیکی و کمک کنی، میتوانی تمامی نعمتهای جهان را در اختیار خود قرار دهی.
نقد حال تو شود بی غمی عالم قدس
چون غم رفته و آینده ز دل دور کنی
هوش مصنوعی: اگر بتوانی از غمها رها شوی و نگرانی درباره آینده را از دل دور کنی، آنگاه حال تو مورد توجه و ارزیابی قرار خواهد گرفت و روحانیون و اهل عالم به خوبی تو را درک خواهند کرد.
خوشه اش روز جزا تاج سلیمان باشد
دانه ای را که نثار قدم مور کنی
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اگر دانهای را به پای مور بگذاری، آن دانه میتواند به اندازه تاج سلیمان ارزشمند شود.
سر چه باشد که دریغ از سخن حق دارند؟
اقتدا به که درین کار به منصور کنی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از نگرانی و تأمل درباره مسیر درست سخن گفتن و تبعیت از افراد حقگو و با صداقت اشاره دارد. فردی در هنگام تصمیمگیری باید دقیق فکر کند و توجه کند که از چه کسی پیروی میکند و آیا آن فرد به حقیقت نزدیک است یا خیر. در واقع، نویسنده به اهمیت انتخاب الگو و راهنمای درست در زندگی اشاره میکند و پرسش میکند که آیا باید به افرادی که در سخن زدن از حق دریغ میکنند، اعتماد کرد یا خیر.
صائب از دردسر هر دو جهان باز رهی
سر اگر در سر عطار نشابور کنی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از درد و رنج هر دو جهان رهایی یابی، باید در درک و شناخت عطار نشابوری عمیق شوید.