غزل شمارهٔ ۶۸۲۲
آنچه من یافتم از چهره زیبای کسی
به دو عالم ندهم ذوق تماشای کسی
از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
که کنم مو به مو سیر سراپای کسی
تیغ از جوهر خود سلسله جنبان دارد
نیست ابروی ترا چشم به ایمان کسی
آن که در خلوت آیینه ندارد آرام
چه خیال است شود انجمن آرای کسی؟
بخت سبزی ز خدا همچو حنا می خواهم
که بمالم رخ پر خون به کف پای کسی
چشم دارم که مرا از دو جهان طاق کند
طاق مردانه ابروی دلارای کسی
خار در پیرهنم جلوه یوسف دارد
تا شدم بی خبر از ذوق تماشای کسی
خاک دریا شده از موجه آغوش امید
تا کجا جلوه کند قامت رعنای کسی
من که از تلخی دشنام شوم شادی مرگ
چه توقع کنم از لعل شکرخای کسی؟
جای رحم است بر آن قطره شبنم صائب
که نظر آب نداد از رخ زیبای کسی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنچه من یافتم از چهره زیبای کسی
به دو عالم ندهم ذوق تماشای کسی
هوش مصنوعی: من از زیبایی چهرهی کسی به قدری لذت بردم که هیچ چیز دیگری در این دنیا برایم ارزش ندارد.
از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
که کنم مو به مو سیر سراپای کسی
هوش مصنوعی: از خدا میخواهم عمری طولانی داشته باشم تا بتوانم به طور دقیق و کامل به زیباییهای کسی نگاه کنم و از آن لذت ببرم.
تیغ از جوهر خود سلسله جنبان دارد
نیست ابروی ترا چشم به ایمان کسی
هوش مصنوعی: تیغی که از جنس خود است، واکنشی به تجارب و احساسات دارد؛ اما ابروی تو به چشمان کسی باور و ایمان میبخشد و قدرتی در خود دارد که نمیتوان نادیدهاش گرفت.
آن که در خلوت آیینه ندارد آرام
چه خیال است شود انجمن آرای کسی؟
هوش مصنوعی: کسی که در تنهایی و خلوت خود آرامش ندارد، چگونه میتواند به خیالپردازیهای دیگران توجه کند و در جمع آنها خوش بگذرد؟
بخت سبزی ز خدا همچو حنا می خواهم
که بمالم رخ پر خون به کف پای کسی
هوش مصنوعی: میخواهم از لطف و نعمت خدا به مانند حنا بهرهمند شوم تا بتوانم بر چهرهی کسی که به او احترام میگذارم، اثر بگذارم و زیبایی بیفزایم.
چشم دارم که مرا از دو جهان طاق کند
طاق مردانه ابروی دلارای کسی
هوش مصنوعی: من چشمی دارم که فقط با یک نگاه میتواند تمام دو جهان را به تمنای خود درآورد، همانطور که ابروهای دلربای کسی میتواند انسان را مجذوب کند.
خار در پیرهنم جلوه یوسف دارد
تا شدم بی خبر از ذوق تماشای کسی
هوش مصنوعی: خارهایی که در لباس من گیر کردهاند، جلوهای مانند زیبایی یوسف دارند. این زیبایی باعث شده که من از لذت تماشای کسی غافل شوم.
خاک دریا شده از موجه آغوش امید
تا کجا جلوه کند قامت رعنای کسی
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و امید اشاره دارد. سوال میکند که تا کجا میتوان زیبایی و جوانی کسی را در این دنیای پر از ناملایمات و چالشها مشاهده کرد. به معنای دیگر، جلوه و درخشش فردی در شرایطی که امید و عشق وجود دارد، به چه اندازه میتواند نمایان شود.
من که از تلخی دشنام شوم شادی مرگ
چه توقع کنم از لعل شکرخای کسی؟
هوش مصنوعی: من که به تلخی ناسزا عادت کردهام، از کسی که لبهایش شیرین است، چه انتظاری میتوانم داشته باشم که مرگم را شادی ببخشد؟
جای رحم است بر آن قطره شبنم صائب
که نظر آب نداد از رخ زیبای کسی
هوش مصنوعی: تلخی و تأسف است بر آن قطره صبحگاهی که از زیبایی کسی بیخبر مانده و نتوانسته است به او نظر کند.