غزل شمارهٔ ۶۸۱۹
در سر مرده دلان شور ندیده است کسی
نفس گرم ز کافور ندیده است کسی
سبزه شوره زمین نیست به جز موج سراب
حاصل از عالم پرشور ندیده است کسی
خاک زیر قدم نرم روان آسوده است
گرد از قافله مور ندیده است کسی
از عرق چهره گلرنگ تو بیهوشم ساخت
می ممزوج به این زور ندیده است کسی
هر که چون آب خورد باده، نگردد سرخوش
مستی از نرگس مخمور ندیده است کسی
کیست گیرد خبر از قافله گرمروان؟
که به جز آتشی از دور ندیده است کسی
شادی از پیر کهنسال نمی باید جست
خنده هرگز ز لب گور ندیده است کسی
نقشبندان خیالند نظربازانش
ورنه آن چهره مستور ندیده است کسی
شد ز خط چهره گلرنگ تو افروخته تر
ماه در ابر به این نور ندیده است کسی
سرو بالای ترا جوش بهارست مدام
برگریز از شجر طور ندیده است کسی
نیست این غمکده بی سیل حوادث صائب
زیر گردون دل معمور ندیده است کسی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در سر مرده دلان شور ندیده است کسی
نفس گرم ز کافور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: در دل آدمهای بیاحساس و سرد، هیچکس شور و شوقی را تجربه نکرده و هیچکس هم گرمای زندگی را که به مانند عطر کافور است، حس نکرده است.
سبزه شوره زمین نیست به جز موج سراب
حاصل از عالم پرشور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: زمین سبز و شاداب نیست، جز اثرات ناپایدار و فریبنده از آرزوها و رویاهایی که هیچکس هرگز تجربه نکرده است.
خاک زیر قدم نرم روان آسوده است
گرد از قافله مور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: زمین زیر پا نرم و آرام است و هیچکس از وجود قافلهای از مورچهها خبر ندارد.
از عرق چهره گلرنگ تو بیهوشم ساخت
می ممزوج به این زور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: از عرق صورت تو که رنگ گل را دارد، به شدت مست و بیهوش شدم. هیچکس هرگز به این اندازه سرمست و مجذوب نشده است.
هر که چون آب خورد باده، نگردد سرخوش
مستی از نرگس مخمور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: هر کس که مانند آب مشروب بنوشد، هرگز سرمست و شاداب نمیشود؛ چون کسی تاکنون از نرگس مستکننده، رنج و لذتی را تجربه نکرده است.
کیست گیرد خبر از قافله گرمروان؟
که به جز آتشی از دور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: کیست که از قافلههای در حال حرکت خبر بگیرد؟ زیرا به جز شعلۀ دوری که دیده میشود، هیچ چیز دیگری مشاهده نشده است.
شادی از پیر کهنسال نمی باید جست
خنده هرگز ز لب گور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: شادی را نباید از فرد کهنسالی انتظار داشت، چرا که کسی هرگز خندهای را از لب کسی که به گور نزدیک است ندیده است.
نقشبندان خیالند نظربازانش
ورنه آن چهره مستور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: طرحهای خیالی معماران ذهن، ناظرانی هستند بر آن چهرهای که هیچکس هنوز نتوانسته است آن را دیده باشد.
شد ز خط چهره گلرنگ تو افروخته تر
ماه در ابر به این نور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: چهره زیبا و رنگین تو باعث شده که ماه هم در مقایسه با آن، درخشانتر و تابانتر به نظر برسد، به طوری که هیچکس تا به حال چنین نوری را ندیده است.
سرو بالای ترا جوش بهارست مدام
برگریز از شجر طور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: همیشه درخت سرو بالای تو به مانند بهار در حال جوانهزنی است، اما هیچکس تاکنون میوهاش را نچیده است.
نیست این غمکده بی سیل حوادث صائب
زیر گردون دل معمور ندیده است کسی
هوش مصنوعی: این مکان غمانگیز به خاطر حوادث زیاد همیشه تحت تأثیر قرار دارد و کسی تا به حال دل شاد و خالی از درد را در این دنیا تجربه نکرده است.