غزل شمارهٔ ۶۸۱۸
بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی
ره به گنجینه اسرار نبرده است کسی
من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟
اینقدر صبر به عاشق نسپرده است کسی
لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی
ریزش اشک مرا نیست محرک در کار
دامن ابر بهاران نفشرده است کسی
آب آیینه ز عکس رخ من نیلی شد
اینقدر سیلی ایام نخورده است کسی
غیر از آن کس که سر خود به گریبان برده است
گوی توفیق ازین عرصه نبرده است کسی
داغ پنهان مرا کیست شمارد صائب؟
در دل سنگ شرر را نشمرده است کسی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی
ره به گنجینه اسرار نبرده است کسی
هوش مصنوعی: هیچکس از بوسهی لب یار نصیبی نبرده و هیچکس به رازهای پنهان نرسیده است.
من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟
اینقدر صبر به عاشق نسپرده است کسی
هوش مصنوعی: من و یک لحظه دوری از تو، حیاتم چه معنایی دارد؟ هیچکس تا به حال اینقدر صبر برای عاشق را نداشته است.
لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی
هوش مصنوعی: من لبم را بر لب یار گذاشتم و جانم را به او سپردم و تا امروز هیچکس به این مرگ از عشق نمرده است.
ریزش اشک مرا نیست محرک در کار
دامن ابر بهاران نفشرده است کسی
هوش مصنوعی: اشکهای من نمیتواند باعث شود که باران ببارد، چون کسی در دل ابر بهاری، غم و اندوهی را پنهان کرده است.
آب آیینه ز عکس رخ من نیلی شد
اینقدر سیلی ایام نخورده است کسی
هوش مصنوعی: آب به خاطر تصویر چهره من رنگین و آبی شده است، زیرا هیچکس بهاندازه من در زندگیاش ضربههای زمان را تجربه نکرده است.
غیر از آن کس که سر خود به گریبان برده است
گوی توفیق ازین عرصه نبرده است کسی
هوش مصنوعی: تنها کسی که خود را در تلاش و کوشش غرق کرده است، موفقیتی از این میدان به دست نیاورده است. دیگران نتوانستهاند به چنین موفقیتی دست یابند.
داغ پنهان مرا کیست شمارد صائب؟
در دل سنگ شرر را نشمرده است کسی
هوش مصنوعی: هیچکس داغ پنهان من را نمیبیند و نمیشناسد. اگرچه هیچکس حتی سنگ را هم به اندازه جرقهای که در دلش وجود دارد، نشمرده است.