گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۰۸

عیب صاحب هنران چند به بازار آری؟
چند ازان گلبن پر گل کف پر خار آری؟
هیچ کس گل نزند بر تو درین سبز چمن
گل اگر در قفس مرغ گرفتار آری
از کجان گر گذری راست درین عبرتگاه
سالم انگشت برون از دهن مار آری
ضامنم من که غباری به دلت ننشیند
اگر از خلق جهان روی به دیوار آری
در دیاری که خزف را ز گهر نشناسند
گوهر خود چه ضرورست به بازار آری؟
دیده ظاهر اگر پر خس و خاشاک کنی
از خس و خار به دامن گل بی خار آری
به ازان است که صد نخل برومند کنی
سر منصور مرا گر به سر دار آری
چون حبابند سراپای نظر جوهریان
تا چه گوهر تو ازین قلزم زخار آری
حرف افسرده دلان باعث آشوب دل است
خبر مرگ چه لازم که به بیمار آری؟
می توانی به سراپرده خورشید رسید
همچو شبنم به چمن گر دل بیدار آری
چند چون سکه زر در نظر صیرفیان
پشت بر زر کنی و روی به بازار آری؟
روی چون آینه پنهان مکن از طوطی ما
تو که صاحب سخنان را به سرکار آری
رحم کن بر دل بی طاقت ما ای قاصد
ناامیدی خبری نیست که یکبار آری
روشن است از دهن زخم چه گل خواهد کرد
چه ضرورست مرا بر سر گفتار آری؟
اگر از پاس نفس رشته سرانجام دهی
صائب از بحر برون گوهر شهوار آری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عیب صاحب هنران چند به بازار آری؟
چند ازان گلبن پر گل کف پر خار آری؟
هوش مصنوعی: چند تا از عیب‌های هنرمند را می‌توان به بازار آورد؟ چه تعداد از گل‌های زیبا را می‌توان به همراه خاری از بوستان به نمایش گذاشت؟
هیچ کس گل نزند بر تو درین سبز چمن
گل اگر در قفس مرغ گرفتار آری
هوش مصنوعی: هرگز کسی در این چمن سبز به تو توجهی نخواهد کرد، اگر مرغی در قفس بگیری، حتی اگر گل هم باشی.
از کجان گر گذری راست درین عبرتگاه
سالم انگشت برون از دهن مار آری
هوش مصنوعی: اگر از جایی عبور کنی که درس عبرتی در آن نهفته است، باید با احتیاط رفتار کنی تا به خطر نیفتی و نتوانی از دهان مار بگریزی.
ضامنم من که غباری به دلت ننشیند
اگر از خلق جهان روی به دیوار آری
هوش مصنوعی: من این تضمین را می‌کنم که هیچ اندوهی به دل تو نخواهد نشست، اگر از نظر مردم دنیا روی برگردانی و به دیوار تکیه کنی.
در دیاری که خزف را ز گهر نشناسند
گوهر خود چه ضرورست به بازار آری؟
هوش مصنوعی: در جایی که ارزش و کیفیت اشیای گرانبها را نمی‌شناسند، چرا باید خودت را به فروش برسانی؟
دیده ظاهر اگر پر خس و خاشاک کنی
از خس و خار به دامن گل بی خار آری
هوش مصنوعی: اگر چشم خود را با ظواهر بی‌فایده و زشت پر کنی، هرگز به گل خوشبو و بدون خار نخواهی رسید.
به ازان است که صد نخل برومند کنی
سر منصور مرا گر به سر دار آری
هوش مصنوعی: بهتر است که تو صد درخت بلند را بپرورانی تا اینکه مرا بر سر دار ببری.
چون حبابند سراپای نظر جوهریان
تا چه گوهر تو ازین قلزم زخار آری
هوش مصنوعی: چشم‌ها و نگاه‌ها مانند حباب‌هایی هستند که در دنیای پر از غبار و ناپاکی وجود دارند. بنابراین باید ببینید که چه جوهر و ارزشی از این دریای پر از امواج می‌توانید استخراج کنید.
حرف افسرده دلان باعث آشوب دل است
خبر مرگ چه لازم که به بیمار آری؟
هوش مصنوعی: درد دل کسانی که غمگین هستند می‌تواند باعث بی‌قراری و ناراحتی دیگران شود. چرا باید خبری از مرگ را به کسی که بیمار است بدهیم؟
می توانی به سراپرده خورشید رسید
همچو شبنم به چمن گر دل بیدار آری
هوش مصنوعی: اگر دل و ذهن خود را بیدار و آگاه کنی، می‌توانی به آرزوهایت و جلوه‌های زیبای زندگی دست یابی، همان‌طور که شبنم بر روی چمن نشسته و درخشان است.
چند چون سکه زر در نظر صیرفیان
پشت بر زر کنی و روی به بازار آری؟
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی مانند سکه طلا در نظر طلاکاران مدتی پشت به طلا کنی و سپس به بازار بیایی؟
روی چون آینه پنهان مکن از طوطی ما
تو که صاحب سخنان را به سرکار آری
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبا و صاف خود را از طوطی ما پنهان نکن، زیرا تو می‌توانی سخن‌گفتن را به خوبی به نمایش بگذاری.
رحم کن بر دل بی طاقت ما ای قاصد
ناامیدی خبری نیست که یکبار آری
هوش مصنوعی: ای پیام‌آور ناامیدی، بر دل بی‌تاب ما رحم کن، چرا که خبری نیست که یکبار با امیدی به ما بدهی.
روشن است از دهن زخم چه گل خواهد کرد
چه ضرورست مرا بر سر گفتار آری؟
هوش مصنوعی: از صحبت‌های زخمی و تلخی که بیان می‌شود، مشخص است چه زیبایی یا نتیجه‌ای به وجود خواهد آمد. پس چرا لازم است من بر سر این صحبت‌ها تأکید کنم؟
اگر از پاس نفس رشته سرانجام دهی
صائب از بحر برون گوهر شهوار آری
هوش مصنوعی: اگر بتوانی بر نفس خود غلبه کنی، به یقین می‌توانی از دل دریا، جواهرات با ارزش و زیبا را به دست آوری.