گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۰۳

ای که از بی‌بصران راه خدا می‌طلبی
چشم بگشای که از کور عصا می‌طلبی
ای که داری طمع وقت خوش از عالم خاک
نور از ظلمت و از درد صفا می‌طلبی
ای که داری طمع مهر و وفا از خوبان
پاکبازی ز حریفان دغا می‌طلبی
کردی انفاس گرامی همه در باطل صرف
همچنان زندگی از حق به دعا می‌طلبی
به تو نااهل ز الوان نعم بی‌خواهش
چه ندادند که دیگر ز خدا می‌طلبی؟
آسمان است ترا ضامن روزی، وز حرص
رزق خود را تو ز هر در چو گدا می‌طلبی
از دل زنده توان هستی جاویدان یافت
در سیاهی تو همان آب بقا می‌طلبی
هست درمان تو با درد مدارا کردن
درد خود را ز طبیبان تو دوا می‌طلبی
نرسد دولت دیدار به روشن‌گهران
تو به این دیدهٔ آلوده لقا می‌طلبی
نیست چون ریگ روان نرم روان را آواز
تو ازین قافله آواز درا می‌طلبی
نتوان راه به حق برد ز صحراگردی
پا به دامن کش اگر راه خدا می‌طلبی
پاک کن روزنه دیده خود را ز غبار
اگر از چشمه خورشید ضیا می‌طلبی
استخوانی به دوصد خون جگر می‌یابد
چه سعادت ز پر و بال هما می‌طلبی؟
نفس گرم کند غنچهٔ دل را خندان
تو گشایش ز دم سرد صبا می‌طلبی
چون نبندند به روی تو در فیض، که تو
همه چیز از همه کس در همه جا می‌طلبی
با دل پر هوس از آه اثر داری چشم
پای‌بوس هدف از تیر خطا می‌طلبی
کرده‌اند از در خود دور چو سگ از مسجد
دولتی را که ز مردان خدا می‌طلبی
کعبه رعناتر ازان است که محجوب شود
تو ز کوته‌نظری قبله‌نما می‌طلبی
چون ز دیوان رساننده روزی صائب
می‌رسد رزق تو بی‌خواست، چرا می‌طلبی؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که از بی‌بصران راه خدا می‌طلبی
چشم بگشای که از کور عصا می‌طلبی
هوش مصنوعی: ای کسی که از نابینایان، راه هدایت و حقیقت را می‌خواهی، چشمانت را باز کن، چرا که از کسی که خود نابیناست، انتظار راهنمایی داری.
ای که داری طمع وقت خوش از عالم خاک
نور از ظلمت و از درد صفا می‌طلبی
هوش مصنوعی: ای کسی که امیدوار به روزهای خوب از دنیای مادی هستی، از تاریکی و دردها به دنبال آرامش و روشنی می‌گردی.
ای که داری طمع مهر و وفا از خوبان
پاکبازی ز حریفان دغا می‌طلبی
هوش مصنوعی: ای کسی که امید محبت و وفا از دلبران داری، از رقبای فریبکار، پاکبازی و صداقت می‌خواهی.
کردی انفاس گرامی همه در باطل صرف
همچنان زندگی از حق به دعا می‌طلبی
هوش مصنوعی: تو همه نفس‌های گرانبها را در چیزهای بی‌ارزش صرف کرده‌ای، اما همچنان از حقیقت برای زندگی‌ات دعا می‌کنی.
به تو نااهل ز الوان نعم بی‌خواهش
چه ندادند که دیگر ز خدا می‌طلبی؟
هوش مصنوعی: به تو که شایسته‌اش نیستی از انواع نعمت‌ها بدون اینکه درخواست کنی، چه چیزهایی داده‌اند که حالا باز هم از خداوند چیز دیگری می‌طلبی؟
آسمان است ترا ضامن روزی، وز حرص
رزق خود را تو ز هر در چو گدا می‌طلبی
هوش مصنوعی: آسمان به تو روزی می‌دهد، اما تو به خاطر حرص و طمع روزی خود، مانند گدا از هر در به دنبال آن هستی.
از دل زنده توان هستی جاویدان یافت
در سیاهی تو همان آب بقا می‌طلبی
هوش مصنوعی: از دل زنده می‌توان به زندگی ابدی دست یافت. در تاریکی، تو همانند آب از زندگی جاودان خواسته‌ای.
هست درمان تو با درد مدارا کردن
درد خود را ز طبیبان تو دوا می‌طلبی
هوش مصنوعی: برای رفع مشکل خود باید با درد خود رو در رو شوی و با آن کنار بیایی؛ زیرا در جستجوی درمان از دیگران هستی، اما خود مشکل اصلی را نمی‌شناسی و به درمان واقعی دست نمی‌یابی.
نرسد دولت دیدار به روشن‌گهران
تو به این دیدهٔ آلوده لقا می‌طلبی
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی ملاقات با چهره‌های روشن و محبوب تو، به این چشمان آلوده به گناه نمی‌رسد، در حالی که تو همچنان به دنبال دیدار با او هستی.
نیست چون ریگ روان نرم روان را آواز
تو ازین قافله آواز درا می‌طلبی
هوش مصنوعی: صدای تو مانند نرمی و آرامش ریگ روان است و از این جمع، در جست‌وجوی همان صدا هستی.
نتوان راه به حق برد ز صحراگردی
پا به دامن کش اگر راه خدا می‌طلبی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به حقیقت و راه خدا برسی، نباید فقط به گشت و گذار و سرگردانی در بیابان‌ها اکتفا کنی. باید تلاش کنی و به روش‌های درست و هدف‌مند حرکت کنی.
پاک کن روزنه دیده خود را ز غبار
اگر از چشمه خورشید ضیا می‌طلبی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از نور و روشنی خورشید بهره‌مند شوی، باید گرد و غبار را از چشمانت پاک کنی.
استخوانی به دوصد خون جگر می‌یابد
چه سعادت ز پر و بال هما می‌طلبی؟
هوش مصنوعی: استخوانی برای خودش به سختی و زحمت زیاد به دست می‌آورد، پس چرا در پی آرزوی بزرگ‌تری هستی که خارج از دسترس توست؟
نفس گرم کند غنچهٔ دل را خندان
تو گشایش ز دم سرد صبا می‌طلبی
هوش مصنوعی: نفس گرم تو باعث شادابی و شکفتن غنچهٔ دل من می‌شود و تو امید باز شدن آن را از وزش باد سرد صبح به دست می‌آوری.
چون نبندند به روی تو در فیض، که تو
همه چیز از همه کس در همه جا می‌طلبی
هوش مصنوعی: اگر درِ رحمت و نعمت به روی تو بسته شود، دلیلش این است که تو از همه جا و از هر کسی خواسته‌ای و به این دلیل به سختی می‌توانی به آن نعمت‌ها دسترسی پیدا کنی.
با دل پر هوس از آه اثر داری چشم
پای‌بوس هدف از تیر خطا می‌طلبی
هوش مصنوعی: با دلی پر از آرزو و حسرت، آثار اندوه را در چشمانم می‌بینی، اما تو به دنبال هدفی می‌گردی که تیر خطایت به آن می‌خورد.
کرده‌اند از در خود دور چو سگ از مسجد
دولتی را که ز مردان خدا می‌طلبی
هوش مصنوعی: کسی که از خود دور شده و به مانند سگی از مسجد دوری می‌گزینید، در حقیقت، خود را از رحمت و guidance الهی دور کرده است. در حالی که تو به دنبال مردان خدا و راهنمایی‌هایشان هستی، باید به خودت و درونت نیز توجه کنی و از حقیقیت فاصله نگیری.
کعبه رعناتر ازان است که محجوب شود
تو ز کوته‌نظری قبله‌نما می‌طلبی
هوش مصنوعی: کعبه زیباتر از آن است که تحت تأثیر چشم‌پوشی و تنگ‌نظری قرار بگیرد. تو به خاطر محدودیت‌های خودت به دنبال نشانه‌های راهنما می‌گردی.
چون ز دیوان رساننده روزی صائب
می‌رسد رزق تو بی‌خواست، چرا می‌طلبی؟
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد روزی و روزی‌ات به تو برسد، چرا به دنبال آن می‌روی؟ رزق تو به خواست خدا خواهد رسید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۸۰۳ به خوانش زهرا ذوالقدر

حاشیه ها

1403/07/19 14:10
شهریار شاهین‌دژی

با درود 

در بیت ۳ مصرع دوم 

به جای کلمه دعا باید دغا باشد