گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸

خوب دارد زاهدِ شیاد، داروگیر را
دامِ دردانه است پنهان سبحهٔ تزویر را
در نشاط و خرمی، غافل نمی‌جوید سبب
زعفران حاجت نباشد خندهٔ تصویر را
نفسِ قابل را دمِ گرمی به اصلاح آورد
راست سازد گوشهٔ چشمی به یکدم تیر را
لال خواهی خصم را، گردآوری‌‌ کُن خویش را
کاین سپر دندانه می‌سازد دمِ شمشیر را
گردنِ رعنا غزالان را کند خط چربِ نرم
نی به ناخن می‌کند مورِ ضعیفی شیر را
نیست مجنونِ مرا پروایی از بندِ گران
آب سازد آتشِ سودای من زنجیر را
روی خاک از سایهٔ دستش نگارین گَشته بود
پیشتر زان کز نیام آرد برون شمشیر را
چرب‌نرمی کن که بارانِ ملایم می‌کند
چون گلِ بی‌خار صائب خارِ دامنگیر را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/02/14 16:05
محمد

در بیت آخر مراد شاعر چرب زبانی در درگاه خداست، خواهش و تمنا و دعا چاره ساز است انشاءالله...