گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷

مُهرِ خاموشی کند کوته‌زبان تقریر را
این سپر دندانه می‌سازد دمِ شمشیر را
قامتِ خَم، نفس را هموار نتوانست کرد
از کجی، زورِ کمان بیرون نیارد تیر را
شد زبانِ شُکر از سودای او رگ در تنم
نیست از زندانِ یوسف شکوه‌ای زنجیر را
از سفیدی دیدهٔ یعقوب شد صبحِ امید
منزلی جز قصر‌شیرین نیست جویِ شیر را
در به دست‌آوردنِ زلفش مرا تقصیر نیست
این رهِ خوابیده کوته می‌کند شبگیر را
شیرمردان را نمی‌باشد به زینت التفات
نیست غیر از خون نگاری دست و پای شیر را
با علایق برنمی‌آیی، مجرّد شو که نیست
غیر عریانی علاج این خارِ دامنگیر را
تیرِ کج صائب همان بهتر که باشد در کمان
از جگر بیرون میاور آهِ بی‌تأثیر را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مُهرِ خاموشی کند کوته‌زبان تقریر را
این سپر دندانه می‌سازد دمِ شمشیر را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سکوت و آرامش به آدمی کمک می‌کند تا از حرف زدن بی‌مورد و بی‌فایده جلوگیری کند. در واقع، شخصی که زبانش کوتاه است، می‌تواند با استفاده از سکوت خود، از خطرات و دشواری‌ها در امان بماند، همان‌طور که سپر دندانه‌دار می‌تواند شمشیر را ناتوان کند.
قامتِ خَم، نفس را هموار نتوانست کرد
از کجی، زورِ کمان بیرون نیارد تیر را
هوش مصنوعی: با وجود اینکه قامت خمیده است، نمی‌توان نفس را به راحتی آزاد کرد، چرا که کجی و انحنا از قدرت کمان نمی‌تواند تیر را به درستی پرتاب کند.
شد زبانِ شُکر از سودای او رگ در تنم
نیست از زندانِ یوسف شکوه‌ای زنجیر را
هوش مصنوعی: زبان من به خاطر عشق او به شکر گفتن مشغول است و هیچ چیزی در وجودم از زندان یوسف، بی‌تفاوت نیست و زنجیر را به من یادآوری می‌کند.
از سفیدی دیدهٔ یعقوب شد صبحِ امید
منزلی جز قصر‌شیرین نیست جویِ شیر را
هوش مصنوعی: چشمان یعقوب در سفیدی چشم به صبح امید او را به جایی جز قصر شیرین نمی‌برد و جوی شیر نیز در مسیرش وجود ندارد.
در به دست‌آوردنِ زلفش مرا تقصیر نیست
این رهِ خوابیده کوته می‌کند شبگیر را
هوش مصنوعی: در جلب توجه و عشق او هیچ تقصیری از من نیست، زیرا این راهی که برای رسیدن به او انتخاب کرده‌ام، در ساعات شب کوتاه می‌شود و به زودی به پایان می‌رسد.
شیرمردان را نمی‌باشد به زینت التفات
نیست غیر از خون نگاری دست و پای شیر را
هوش مصنوعی: مردان شجاع نیازی به زینت و زیبایی ندارند، برای آن‌ها تنها نشانه‌ی قدرت و شجاعت، نشانه‌های جراحت و خون بر دست و پای شان است.
با علایق برنمی‌آیی، مجرّد شو که نیست
غیر عریانی علاج این خارِ دامنگیر را
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی از علاقه‌هایت رها شوی، باید خود را آزاد کنی، زیرا هیچ راهی برای درمان این درد و سختی جز ترک تعلقات نیست.
تیرِ کج صائب همان بهتر که باشد در کمان
از جگر بیرون میاور آهِ بی‌تأثیر را
هوش مصنوعی: بهتر است تیر کج در کمان باشد تا اینکه از دل بیرون بیفتد و تاثیری نداشته باشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1403/08/08 04:11
Svz KzG

این بود عزیزم؟

 این بود آنچه که باید؟ 

نه ... :)