غزل شمارهٔ ۶۷۸۴
به ظاهر گر به چشمم ای سمن سیما نمی آیی
به خواب من چرا در پرده شبها نمی آیی؟
اگر نگرفته خار بدگمانی دامن پاکت
چرا هرگز به خلوتخانه ام تنها نمی آیی؟
ز چشم بدخطر دارند خوبان بی بلاگردان
مرا آنجا بخوان باری اگر اینجا نمی آیی
چو آید پیش ما هر جا بلایی هست در عالم
چه پیش آمد ترا جانا که پیش ما نمی آیی؟
ز شوق پای بوست بوسه بر لب می زند جانم
به بالینم چرا ای آفت جانها نمی آیی؟
ز جان بی نفس آسیب نبود شمع روشن را
به خاک من چرا ای آتشین سیما نمی آیی؟
نپیچد سر ز فرمان کمان تیر سبک جولان
چرا یک ره به آغوش من ای رعنا نمی آیی؟
به امید وفای وعده پاس زندگی دارم
بگو تا جان دهم امروز اگر فردا نمی آیی
نگاه بی ادب در چشم قربانی نمی باشد
چرا بی پرده پیش صائب شیدا نمی آیی؟
غزل شمارهٔ ۶۷۸۳: درون دل بود یار از جهان گل چه میخواهی؟غزل شمارهٔ ۶۷۸۵: چرا هرگز به سر وقت من بیدل نمی آیی؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به ظاهر گر به چشمم ای سمن سیما نمی آیی
به خواب من چرا در پرده شبها نمی آیی؟
هوش مصنوعی: گرچه در روز به چشمم نمیآیی و نمیدانی که دلتنگ توام، چرا در شبها که همه جا تاریک است و آرام، خوابهای من پر از یاد توست؟
اگر نگرفته خار بدگمانی دامن پاکت
چرا هرگز به خلوتخانه ام تنها نمی آیی؟
هوش مصنوعی: اگر تو به من اعتماد داری و به فکر بدگمانی نیستی، پس چرا هیچوقت به تنهایی به دیدنم نمیروی؟
ز چشم بدخطر دارند خوبان بی بلاگردان
مرا آنجا بخوان باری اگر اینجا نمی آیی
هوش مصنوعی: خوبان از چشمهای بدخواهان در امان هستند و از من میخواهند که آنجا بروم، اگر تو اینجا نمیتوانی بیایی.
چو آید پیش ما هر جا بلایی هست در عالم
چه پیش آمد ترا جانا که پیش ما نمی آیی؟
هوش مصنوعی: هر زمان که در دنیا مشکلی پیش میآید، تو چرا به ما نمیگویی و نزد ما نمیآیی، ای جانا؟
ز شوق پای بوست بوسه بر لب می زند جانم
به بالینم چرا ای آفت جانها نمی آیی؟
هوش مصنوعی: از شوق دیدار تو، جانم لبان خود را به بوسه نزدیک میکند. چرا ای مایه آرامش و خوشی زندگیام، به دیدن من نمیآیی؟
ز جان بی نفس آسیب نبود شمع روشن را
به خاک من چرا ای آتشین سیما نمی آیی؟
هوش مصنوعی: اگر روح بینفس باشد، نمیتواند به شمع روشن آسیبی بزند. چرا ای چهره آتشین، به خاک من نمیرسی؟
نپیچد سر ز فرمان کمان تیر سبک جولان
چرا یک ره به آغوش من ای رعنا نمی آیی؟
هوش مصنوعی: چرا تو ای زیبای محبوب، یک بار هم به آغوش من نمیآیی، در حالی که تیر کمان به راحتی در پرواز است و سر تسلیم از فرمانش نمیپیچد؟
به امید وفای وعده پاس زندگی دارم
بگو تا جان دهم امروز اگر فردا نمی آیی
هوش مصنوعی: من به وفای وعدهات امید دارم و برای زندگیام ارزش قائل هستم. بگو که امروز جانم را فدای تو میکنم اگر فردا نیایی.
نگاه بی ادب در چشم قربانی نمی باشد
چرا بی پرده پیش صائب شیدا نمی آیی؟
هوش مصنوعی: نگاه بی ادب به چشمان کسی که قربانی شده، کار درستی نیست. پس چرا به راحتی و بدون هیچ پردهای، در برابر صائب شیدا ظاهر نمیشوی؟